AA-AA

      چو کشور نبا شد تن من  مباد     بدین  بوم و بر زنده یک تن  مباد     **    همه سر به سر تن به کشتن دهیم     از آن به که کشور به دشمن دهیم

**   به پورتال افغانستان آزاد خوش آمدید!**  د آزاد افغانستان پورتال ته ښه راغلاست!**   Willkommen im Portal "Freies Afghanistan" **Welcome to "Free Afghanistan" Portal ** Bien venue au Portal d,Afghanistan Librei**

سیاسی 

Political

 

نوت: اقدام به ترجمۀ  مقدمۀ  این كتاب *  بدین منظور روی دست گرفته شد  كه برای بار اول  عملیات سِری   ملیشه های اجیری  سی.آی.آ  را كه بین  سنوات ۱۹۸۰ الی  ۲۰۰۱ دوام  داشت،  بصورت مستند افشا نموده  و این  حقایق تلخ  تا كنون اهمال شده بدستر س مردم وطن پرست افغانستان گذاشته شود.   افكار عامه،  چه در داخل و یا خارج از افغانستان،  نسبت به وطن فروشی و تباهكاریهای بازیگران این معاملات دالری آغشته بخون،  باید آگاه  گردیده  تا  باشد كه  به افسانه سازی های سه دهۀ اخیر كه تا هنوز چون زهرحلائل  برما تحمیل میشود ، خط بطلان كشیده شود.

  

* قرار معلوم همین كتاب معنون به «جنگ اشباح» به دری ترجمه شده و در د سامبر ۲۰۰۷ به كابل به نشر رسیده است كه از ماجرای كه در بالا ذكر شد در آن  اثری نیست!

 

 

 

ترجمه: لیلی رشتیا عنایت سراج

ژنیو

 

مـقـد مـــــــۀ  كتاب "جـــــنگهای  ارواح"

داستان سِری سی.آی.آ. ، افغانستان  و بن لادن

از تجاوز شوروی  الی ۱۰ سپتامر ۲۰۰۱

تألیف ستییو  كول    Steve Coll

)برندۀ جایزۀ   Pulitzer

۱۹۹۰(

 

گزارشات  قابل حصول

سپتامبر ۱۹۹۶

 

در  كابین فرسودۀ طیارۀ  جت  مسافر بردار  آریانا  كه در  فضای پنجاب  بسرعت  بصوب  كابل در پرواز بود،   مردی میانه قد  و تنومند امریكائی با صورت پهن و موهای مایل به فولادی   بین كارتن های  تیت و  پراگنده  شده،  در كنجی  جا گرفته بود.   این  مرد  خوش  ارواح  بنام  Gary Shroen   در حدود پنجاه سال عمر داشت  و با لهجۀ بدون آهنگ  ایالت های امریكای وسطی صحبت مینمود كه  بگفت یكی از دوستانش - به داكتر دندان  شباهت داشت -   مدت ۲۶  سال در دفتر سِری  استخبارات مركزی امریكائی بحیث مأمور مسؤل   ایفای وظیفه مینمود.   در آن هنگام یعنی در سپتامبر ۱۹۹۶،  گاری شراین  Gary Shroen  آمر دفتر  سی.آی.آ.  در اسلام آباد  ( پاكستان)  بود.   به  فارسی ( ایرانی)  و  بقول  مؤلف (عمو زاده اش )  دری،   كه  یكی از دو زبانهای ملَی  افغانستان میباشد، فصاحت تام داشت.   شراین  به اصطلاح جاسوسی، مدیر مسؤل  آن دفتر بوده  نه تنها  مسؤلیت  استخدام و  اداره  مأمورین  (اجنت) جیره  خور را به عهده داشت  بلكه همچنان فعالیت های مربوط جاسوسی را براه ا نداخته و عملیات مخفیانه  علیه حكومت های بیگانه و گروه های ترور را نیز انجام میداد.  در این هنگام  ، با موافقۀ دفتر مركزی   سی.ٱی.آ. در Langely  لانگلی   واقع Virginia ورجینیا  با كمك  یك میانجی،   با مسعود،  قوماندان سر شناس گوریلائی ضد شوروی  كه  در آن موقع در یك حكومت جنگ زده و فرسوده ایكه از داخل در حال پوسیدن بود،  منحیث وزیر دفاع ایفای وظیفه مینمود، تماس و پیشنهاد یك ملاقات را با و نمود كه از طرف وی قبول شد. ( ۱) 

در آن زمان  تماس شان برای مدت پنچ سال قطع شده بود.  چنانكه  سی آی.آ. در اواخر ۱۹۸۰ و آغاز ۱۹۹۰  به  پشتیبانی از گروپهای جهادی علیه قوای اشغال گر شوروی و افغانهای انفرادی كه  ضد حكومت دست نشاندۀ كمونستی در افغانستان به (نفع امریكا) (مترجم)  میجنگیدند، علاوه بر اسلحه و تجهیزات،  ماهوار مبلغ دو صد هزار دالر را  دستمزد گویا ( با تلمبه)  به مسعود وسازمان اسلامی  گوریلائی او  نقد اً  میپرداخت.   هچنان  شراین  بین سالهای  ۱۹۸۹  و ۱۹۹۱  مبلغ  هنگفتی رابصورت پیشكی نقد ًا  به مسعود پرداخته  بود.  اما  در دسامبر ۱۹۹۱  با از بین رفتن روسیۀ شوروی  این كمكها  نیزقطع  گردید.   زیرا حكومت امریكا تصمیم  گرفت  كه افغانستان  از آن تاریخ به بعد  حائز كمترین اهمیتی برای پیشبرد  سیاست خارجی شان در منطقه  نمیباشد

 درین ضمن  اوضاع مملكت رو به اضمحلال میرفت.   كابل،  آن شهرتا آنموقع زیبا ...  با جاده های فراخ و باغهای  پنهان از نظر و محاط با دیوار،  كه در بلندی های سنگی تنگ گنجیده بود  و سر سبزئی روح افزای درختانش ازفراز  دیوارها جلوه نمائی میكرد  و بس تماشائی بود ، در  اثر حملات  متقابل  جنگسالاران   به ویرانه زار مبدل شد!   كابل را   چه از نظرتخریب و فرسودگی و بربادی عمومی  وهم از ناحیۀ بد بختی انسانی  میتوان تنها  امروز با خانمان برانداز  ترین نقطۀ  دنیا   مقایسه كرد.  و چنین تباهكاری در اثر شرارت  فرقه های مسلح  كه  با مقاصد  غیر انسانی  به خانه جنگیهای   متقابله پرداختند كه درآخر امر محض برای تفوق جویی در رزم  آرائی ایكه  جزء به خودشان به دیگران آشكار نشد، خشت خشت سر زمین آباد  را  بیرحمانه  در هوا منفجرساختند.   ملیشۀ مربوط به حزب اسلامی  با القاب پروفیسری شان  روی  جزئی ترین  تفاوت  سیاسی و یا در  مسائل مذهبی  با مخالفت جدی ، صد ها نفر محبوسین جنگ را در صندوقهای آهنینی كه معمولاً  برای انتقال مواد نقلیه استعمال میشد، روی هم  انباشته، و صندوقهای سر بسته را در آفتاب متراق گذاشتند  تا  محبوسین بریان شده،  جان به حق بسپارند. (اخضر براهیمی نمانیده  سازمان ملل در امور افغانستان در مصاحبه اش با مجلۀ «افریقای جوان» راجع به  این عمل غیر انسانی   كه از مشاهدۀ جسد های سوخته  وفضای متعفن  ا نزجار و تهوع  به او دست داده بود،  مفصلا َ صحبت نموده است. ترجمان).

 شهر كابل از ۱۹۹۳  به این طرف فاقد برق بود؛ صدها هزار  باشندگان كابل برای یك توته نان و یك پیاله چای به تلاش شجاعانه ، هرچند محدود،  مؤسسات خیریۀ بین المللی  اكتفا میكردند.   هزاران مهاجر تبعیدی در اطراف و دهات در اثر  تغذیه ناقص و  امراض قابل جلو گیری بدبختانه تلف شدند،  چونكه قادر نبودند خود را  به شفاخانه و یا محل توزیع  اغذیه  برسانند.   در حالیكه در عین زمان   ممالك همسایه و ذیعلاقه در سیاست منطقوی چون پاكستان، ایران، عربستان سعودی و هندوستان،  هر یك برای پیشبرد مرام خود  برای گماشته گان  مورد نظر شان  اسلحۀ فراوان  توزیع مینمودند.   هر یك از حكومت های ممالك نامبرده در جستجوی امتیازات  منطقوی بیشتری   نسبت به  ممالك همسایۀ رقیب شان  بودند.  همچنان  پول  و اسلحه فراوانی  نیز از طرف اشخاص انفرادی و مؤسسات خیریه اسلامی  برای  توشیع مقاصد مخفی شان،  یعنی تبلیغ دین مسیحی وامتیازات سیاسی، سرازیر میشد  كه توسط آن  میكوشیدند  اشخاص بی بضاعت  را  تحت تأثیر آورده  برای پذیرفتن دین جدید آماده سازند

از قول مؤلف این  كتاب، احمد شاه مسعود، یكی از با قدرت ترین قوماندانهای ملیشه ئی  افغانستان  بود .  جوان  لاغر اندامی با چشمان سیاه  نافذ  و یك قبضه ریش، كه درآن موقع   موقف  فرمانروای  سر شناس ودارای جذبه را،   مخصوصاً برای  شمال  افغانستان، اختیار نموده بود.   در سنوات ۱۹۸۰  چه در اثنای جنگ علیه شوروی  و یا  هم حین مذاكره،  ناراحتی  اكثر قوماندانهای شوروی را موجب شده بود.  برای  مسعود،  سیاست و جنگ  بهم  پیچ خورده و تنیده بود.  همچنان  شاگرد  ساعی  و با وفای  ماؤ تسیتونگ (رهبر چین كمونیست) و باقی رهبران مؤفق گریلایی  تا آخر باقی مانده بود

سؤال اینجاست كه مبارزۀ گوریلایی برای او چه مفهومی را توجیه میكرد؟   با گذشت زمان، بعضی ها در شگفت بودند كه آیا بدون تضاد گوریلائی حیات برای مسعود میتوانست ارزشی داشته باشد.  با وصف آنهم   توصیه  و همكاری كسانیكه به او خوشبین بودند،  او را متقاعد  ساخت  تا  قدرت بدست آورده  را با دیگر سران جهادی تقسیم نماید .  چنانكه حین  اشغال نافرجام و دراز مدت  شوروی، مسعود برای اكثر افغانها، مخصوصاَ  تاجیك ها (یعنی  پنجشیری ها كه صحیح تراست، ترجمان)،  نماد  روح مقاومت  شجاعانه  آنها  محسوب میشد.  از همه اولتر استقلال فكری داشت ؛  غرق كتاب و مطالعه بود؛  نمازش قضا نمی شد !  شعر فارسی میخواند و علم دین اسلام را آموخت  و درتاریخ  جنگهای گوریلایی مغروق شد۰ علاقۀ مفرط به اصول انقلاب و اسلام سیاسی از خود نشان داد، و اما  شهرت یك  روشن فكر،   با مدارا   و...  افغان وطن پرست ...  را  نیز كسب  نموده  بود.؟  

اما در سپتامبر ۱۹۹۶ اعتبار قبلی مسعود در حال  افول  بود.  عبورش از یك انقلابی سالهای ۱۹۸۰ به زمامداری  ۱۹۹۲  به نوع مصیبتباری  شكل گرفت.  بعد از سقوط حكومت دست نشاندۀ  كمونیستی در افغانستان، مسعود در حزب جدید موفق،  اما  نا مستحكم ائتلاف اسلامی  شامل و  سِمت وزیر دفاع را به عهده گرفت.   برای كوتاه ساختن  دست مخالفینش  كه از طریق پاكستان مسلح میشدند، مسعود حملات متقابله را براه انداخت و در نتیجه قدرت به  خون آلوده  یك حكومت ناكام و متمائل به خود كشی  شد.   پیروانش در شمال به ترافیك مواد مخدره  پرداختند.   ودر وظیفه اش ناموفق چون  قادر نشد امنیت و اتحاد را در مملكت قایم نماید.   اعضای ملیشه اش فاقد هر گونه تنظیم عسكری بوده  و بعضی ها نیزبه قتل بیرحمانه  مخالفین دست زدند ، در حالیكه فقط  برای اشغال و حاكمیت بر نواحی كابل ، میجنگیدند و بس!  (۲)

در آغاز ۱۹۹۴ یك جنبش ملیشه ئی دیگری بمنظور پاك كاری افغانستان از جنگ سالاران بشمول مسعود، جنوب افغانستان را صاعقه آسا  اشغال نمودند.  و با لونگی های سیاه و چشمان سرمه كرده گی  ادعا داشتند  قرآن كریم قادر است  مسعود را كه به «شیر پنجشیر» موسوم بود   از بین  ببرد، چیزیكه دیگران در اجرای آن  نكام شدند

آنها كه خود را طالبان مینامیدند،  بیرق سفیدی ایرا  بنام  اسلام افراطی با  قوانین نهایت شدید،  مخصوصاً در مورد رفتار و اطوار انفرادی تشیع میكردند ،  مساحات وسیع ایرا در جنوب و شرق  افغانستان  تحت كنترول آورده بودند، و زیر لوای آن درلاریهای جدید تویوتا های  براق،  مجهز  به  انواع  سلاح جدید و به مقدار كافی  بصورت اسرار آمیزی،  صاعقه آسا پیش میرفتند.  زیرا توانسته بودند  با ترمیم  اسلحه مستعمل  شوروی  سلاح مدرن ساخته و با وصف  كم تجربه گی در فن عسكری،  قوماندانهایشان  ماهرانه  از طیارات جنگی ترمیم شدۀ  شوروی  درین مورد استفاده میكردند.

چون سفارت امریكا در  كابل جهت امنیت نا مطمئن  از جنوری به آنطرف مسدود بود. دفتر استخبارات شان نیز موجود نبود تا بتواند  راجع به منبع  قوت  نو بافت طالبان  مخفیانه اخبار  جمع آوری نماید.   وهمچنان، نزدیك ترین مركز استخبارات در اسلام آباد بود  كه  درلست رسمی یی  مدیریت عملیات مخفی  Directorate of Operations  (او. دی).  آن  دفتر كه سالانه اخبار مهمی را كه برایشان اولَیت داشت در دفاتر سی.آی.آ.در سراسر جهان مخابره میكردند،  نام  افغانستان دیگر ثبت نبود. (۳)  بدون اجازه رسمی  او.دی.  ( چنانكه موسوم شده بود)  آمر یك دستگاه استخباراتی چون گاری شراین،  منبع تمویل بودیجه لازمه  برای استخدام اجنت استخبارات  ورهنمائی شان در میدان عمل،  تجهیزات ، آلات ولوا زم  مخابراتی وغیره را نداشت.

سی.آی .آ  . تعداد معدودی اجنت های جیره خور در افغانستان داشت.  اما آنها مؤظف بودند جوان پاكستانی بد خو  را بنا م  میر احمد قاضی یا ( كاسی؟)  تحت نظر بگیرند   كه در ۲۵ جنوری ۱۹۹۳ مأمورین سی.آی.آ. را حین ورود  در دفتر مركزی شان در لانگلی  مورد حمله قرار داده بود و در نتیجۀ این ترور، دو مأمور  مقتول و سه مأمور  زخمی شده بودند.  و خودش به پاكستان فرار نموده بود.  در سال ۱۹۹۶،  گمان میرفت كه نامبرده در داخل افغانستان رفت و آمد داشته و در منطقۀ سرحد آزاد ، جائیكه پولیس و جاسوسین امریكائی به آسانی فعالیت كرده نمی توانستند، پناه گزین شده بود باشد

اجنت های  سی.آی .آ . مربوط شعبۀ دستگیری قاضی، در بارۀ آماده گی جنگ طالبان علیه احمد  شاه مسعود، جز بصورت گذرا، راپور مكمل نداده بودند و وظیفۀ جمع آوری استخبارات راجع به براه انداختن عملیات سیاسی و نظامی در افغانستان به دفتر مركزی دور دست   سی.آی .آ . در ورجینیا موكول شده بود  كه  با مسؤلیت های عمومی شعبه شرق میانۀ مدیریت عملیات مخفی  مزج شده بود.  (۴)

این وضع  بین دفاتر حكومتی امریكا بهیچ وجه یك امر غیر عادی تلقی نمی شد.  نمایند گی امداد امریكا برای انكشاف بین المللی  (USAID)  پروگرام شعبه كمك های بشری خود را در افغانستان در سال ۱۹۹۴ بسته كرده بودند.   ازآنرو پنتگان هیچ ارتباطی به افغانستان نداشت.   در قصر سفید   شورای امنیت   كدام سیاست واضحی در افغانستان   جز آرزوی مبهمی برای صلح و پیشرفت آن نداشت.   گرچه  وزارت خارجه تا حدی در مسئله افغانستان  دخیل بود، اما  نه  به سویۀ دفاترعالیرتبه.   چنانكه   وارن كرستوفر، وزیر امور خارجه در چهار سال  مأموریتش به ندرت حرفی راجع به افغانستان بزبان آورده بود! (۵ )

مسعود مشاور خاص خود را بنام مسعود خلیلی مؤظف ساخت تا گاری شراین را تا كابل همراهی نماید.    طیاره آریانا بمنظور حمل و نقل  مواد  مورد ضرورت عاجل  برای یك مملكت محاط به خشكه چون افغانستان،  چوكی هایرا كه عمومٱ  برای مسافر ین میباشد  برداشته  و كارتن ها و صندوق های اموال  را یكی بالای دیگر بدون آنكه با  ریسمانی محكم  شده باشد،  انبا شته بود كه بیشتر به  طیاره ای  باركشی میماند تا مسافر برداری و  خلیلی بطور اطمینان به شراین گفت  كه « طیاره  آریانا تا بحال هرگز سقوط نكرده است!»    جت شان از فراز قله های  حنائی پر  چین و روی هم لمیده ، بصوب افغانستان به سرعت بپرواز بود.  درپائین، زمینهای عاری از درخت  با بافت ملون با رنگ ریگی  نسواری و سرخ خشتی  پرده ای نقاشی  مانی (Mani ) را  مانند بود.   در شمال، دریاهای   سیاه رنگ  عمق دره های تنگ را  سر تا سر كوههای هندوكش به جهش صاعقه آسا غلطان و خروشان میپیمود.  در جنوب،  قله های سر به فلك كشیده  با ارتفاع یازده هزار فت، وادی كابل را، كه خود بیشر از یك میل بالای سطح بحر مو قیعت دارد،  چون هاله ای تنگ گرفته است.  جت آریانا بصوب بگرام و در  میدان طیارۀ نظامی آنجا فرود آمد.   اطراف سركها را لاش تانكهای جنگ زده و سلاح زره پوش سوخته و متروك احاطه كرده بود.   گلوله های  شكسته و ریختۀ توپ و طیارات جنگی و مال برداری  اطراف میدان هوائی را فرا گرافته بود

مأمورین دفتر استخباراتی مسعود،  مهمان امریكایی را از میدان طیارۀ بگرام گرفته  ودر داخل  موترهای چهار عرابه  جا دادند و سپس  دشتهای شمالی را بقصد كابل به سرعت حیرت آوری كه مو را بر اندام راست میكرد،  طی نموده  به كابل آوردند.   آنها از دیدن شراین  محض  با  خریطه ای كوچكی كه روی شانه خود داشت،   بدون كدام  محافظ و  آلات مخابراتی ، سخت  تعجب نمودند.  همچنان ملايمت و مهارت وی به زبان دری  و معلومات وسیعی كه راجع به افغانستان داشت آنها را تحت تاثیر آورده بود.   در گذشته او را با خریطه های مملو از دالرنقد دیده و شناخته بودند و هم بیاد داشتند.   واضحاً  از این ناحیه  شراین و همكاران امریكایی اش برای جنگ سالاران افغان اشخاص دوست داشتنی بودند!   طی ۱۶ سال اخیر  سی.آی.آ   توانسته بود مقاصد شان را در افغانستان توسط صندوق های دالر نقد  پیش ببرد !  این عقیده شان، بعضی از مامورین استخباراتی مسعود را نا راحت ساخته بود  زیرا  از وجنات مسؤلین سی. آی. آ  چنین بر میامد  كه  مگر مسعود و یارانش به مقصد دریافت دالر نقد میجنگیدند؟ گرچه خانه جنگی  مغلق وشاید هم  شریر را  براه انداخته بودند ،  اما آنها خود را جنگجوهای ملی تلقی میكردند.   پول فراوان و بدون رد پا   برای سالیان دراز به نفع  حزب مسعود  جریان داشت  تا اگر خواسته باشند بتوانند تقاعد آبرومندی برای خود تهیه دارند.  با وجود این،  كسانیكه در كابل بد ون هراس از خطر و محرومیتها  با مسعود می بودند، بعضی از آنها به  تعجب خشونت آمیز میگفتند كه  سی.آی.آ  طوری بایشان رفتار مینمود  كه گوئی  پـــــول  برایشان اهمیت بیشتری داشت تا وطن و هموطنان.   البته  كسی نیز بیاد ندارد  كه احَدی از پیروان حزب مسعود  پول   سی.آی.آ  را رد  كرده  باشد!

همكاران مسعود   شراین را به  یكی  از چندین درجن  منزل های محفوظ  بدون نام و نشان كه دركابل در اختیار آمر  صاحب درآمده  بود،  برده و منتظر شدند  او را نزد   خود بطلبد و درست  یك ساعت قبل از نیمۀ  شب ،  احوال آمد كه به شرفیابی برسند.  آنها در منزلی واقع قلعۀ فتح الله خان كه  سابق محل اقامت  سفیر اطریش  بود و ترس  راكتها و حملات فضائی او را چون دیگردیپلوماتهای اروپا ئی مجبور به فرار نموده بود، و جایداد شان توسط اشخاص هم مانند آمرصاحب،  غصب شده بود.   ملاقات كردند

 مسعود  پیراهن سفید در تن و كلاه پشمی پنجشیری  (كه در حقیقت  پكول  نورستانی میباشد ، ترجمان) درسر داشت؛  جوانی بود نسبتاً بلند و كم جثه، آرام و جدی  كه از وجناتش یك  نوع  قوت  اراده  مشهود  بود.    خدمتگار چای  تعارف كرد و در نیمه روشنائی دور یك میز یكه مؤقتَا برای  مفاهمه شان تهیه شده بود،  نشسته بودند.   مسعود  با خلیلی راجع به مهمان و سابقۀ آشنائی شان به دری  صحبت كرد و از تقاضای  سی.آی.آ  برای  این  ملاقات  مشكوك  بود.  زیرا  آنها  به اخطار او و همكارانش  نسبت  به خطریكه طالبان متعصب در قفا  داشت، اهمیت  نداده  بودند.   بعضی از پیروانش  حتی فكر میكردند  كه دفتر استخبارات امریكائی  مخفیانه  به طالبان  پول  و اسلحه می دهد.   گرچه برای سالیان دراز امریكا  «دوست «ما ( مسعود)  بود  مگر یك دوست  بی وفا.  اما  آنها  فعلا ً  ازما چه میخواهند؟   

شراین حین چای خوردن به مسعود گفت كه "گرچه ما و شما تا بحال بهم ملاقات نكرده  بودیم،  با  وصف آنهم با هم  سابقه ای  «دوستی»   داریم."   هر چند  قصد اتهام بستن را نداشت،  ولی اعتراف نمود كه  سر جمع  رابطۀ  مثبت و خوشآیندی  نداشتند و خاطر نشان كرد  كه در زمستان ۱۹۹۵ مأمورین دفتر استخبارات با قوماندان همكاری نزدیكی داشتند.  درآنوقت مسعود از كوهای شمال شرق افغانستان فعالیت میكرد.  در حالیكه  كابل تحت سلطه حكومت نجیب الله  - مرد   فربه و  بروتی - آ مر  سابق  خفیه پولیس حكومت كمونستی كابل بود  كه با وصف خروج عساكر شوروی درسنۀ ۱۹۸۹،  هنوز  كرسی قدرت را نمی خواست  رها كند.   ماسكو نجیب الله را حمایت  میكرد  و سیاست  امریكا  خواهان   شكست او توسط  قوای مسلح  بود.  شوروی  كمكهای وسیع نظامی و اقتصادی را بای مشتری خود از طرق زمینی و هوائی تأمین میكرد و  با همكاری  آی اس آی  پاكستان، سی .آی .آ  پلان حملات همزمان راههای كلیدی تدارك لوازم مذكور را در اطراف افغانستان برای زمستان ترتیب گرفته بود  كه مانع رسیدن این كمكها به رژیم كمونستی نجیب الله شود.  ازآنرو  سی .آی .آ  پلان  یك  نقش قاطع و حیاتی را برای مسعود روی دست گرفته بود.   چونكه   قوای ملیشه ئی  وی  در نزدیكی چهار راه  سالنگ  كه شاهراه عمدۀ  شمال ـ جنوب  از روسیه شوروی  به كابل میباشد، موقف داشتند

در جنوری ۱۹۹۰  شراین به پشاور سفر كرده بود.  یكی از برادران مسعود بنام  احمد ضیاء مسعود   كه  دستگاه استخباراتی رادیو و تیلفون  را در  پشاور برقرار كرده و اداره مینمود، در  آن جا با شراین  پلان حمله  سی .آی .آ . را توسط  رادیو به مسعود  مخابره كرد  كه  سی .آی .آ  میخواهد كه او (مسعود)  طرف شرق حركت كرده  شاهراه  سالنگ را  در زمستان مسدود نماید.

 نامبرده اجرای این عمل را تعهد كرده علاوه نمود كه به كمك مالی احتیاج دارد زیرا مجبور است برای ملیشه خود اسلحه جدید و لباس زمستانی تهیه كند  و همچنان  اهالی  قریه را بائیست به محل دیگری انتقال دهد  تا  ازحمله متقابل  قوای حكومت آسیب  نبینند.  برای اجرای آن (مسعود)از جیره ماهوار خود بیشتر و بالاتر  پول  لاز م دارد.   سپس  شراین و مسعود  برای اجرای این معامله به مبلغ پنجصد هزار (۵۰۰٫۰۰۰) دالر  نقد  موافقه  نمودند و به اساس  آن   شراین  بعداً  مبلغ  مزبور را  درپشاور  به برادرش  تسلیم نمود.

هفته ها گذشت و بعد از زد و خورد جزئی،  شاهراه  سالنگ برای مدت كوتاه بسته ماند ولی دوباره باز شد.  تا جائیكه  سی .آی .آ . میتوانست موضوع را مطالعه كند، طوریكه موافقه شده بود،   مسعود قوای عمده و  كافی برای این كار نگماشته بود.  مأمورین سی .آی .آ  به این  فیصله رسیدند  كه نیم میلیون دالر شان به مفت و كل الذی از دست شان ربوده  شد.  سالنگ یك منبع حیاتی تجارت و عایدات  اهالی شمال افغانستان بحساب میرفت.  مسعود در گذشته حاضر نبود چهار راه  مزبور را  مسدود  نماید، از ترس آنكه باشندگان آن ناحیه را  كه پیروانش نیز بودند،  مخالف خود بسازد٫ زیرا  قوای شمال از این شاهراه مالیات میگرفتند.   در مذاكرت بعدی با مأمورین استخبارات،  مسعود به دفاع از خود دلیل  فوق الذ كر را  ارائه میكرد.                                                                                                    سی.آی.آ  سندی نیافت كه گفتۀ مسعود را كه «قوماندانهای كم رتبه اش  نقشۀ حملات  را در سالنگ قرار موافقت تهیه كرده بودند اما نظر به خرابی هوا و بعضی مشكلات دیگر نه توانسته بودند آن را عملی نمایند»  تأیید كند.   تا جائیكه به آنها مربوط میشد ، قوماندانهای مسعود علیه حملۀ سالنگ فیصله نموده بودند  و ترجیح دادند كه در امتداد سالنگ جنگ نكنند.   شراین همین مسئلۀ شش ماه قبل را به  مسعود یاد آوری نموده علاوه نمود كه خودش شخصاً مبلغ ۵۰۰۰۰۰ دالر نقد  را به برادرش در پشاور تسلیم نموده است.   مسعود پرسید « چه مبلغ؟»  شراین بجواب گفت: « تا جائیكه بیادش است،  پنچصد هزار» 

مسعود و همكارانش با هم مشوره كردند.  یكی شان به دری گفت كه ما   ۵۰۰  هزار نگرفته ایم.  او جواب سابقش را به دفاع از خود تكرار كرده علاوه نمود كه هوا در آنموقع بسیار خراب بود و او نتوانست ملیشۀ خود را طوریكه آرزو داشت موفقانه به كار اندازد.   و با وصف حصول پول گزاف  اسلحه مناسب برای اجرای چنین عمل بدسترس نداشت.  در آخر كار شراین  گفت «اینهمه گذارشات فعلا ً جزء تاریخ شده است».

مسعود به نوبه خود  از ینكه امریكائی ها افغانستان را بی سر نوشت  گذاشته  و رفتند ، شكایت سر داد.  او سخنرانی با تعمق و متقاعد كننده بود.  به وضاحت و اطمینان  حرف میزد   نه  بزور گوئی   و  نمایشی.   و علاوه نمود كه خود و همكارانش مرهون  سی.آ ی. آ میباشند   كه در زمان جنگ شان علیه اشغال شوروی ازهیچ نوع كمك دریغ ننموده بود ند. و اكنون  از اینكه امریكا وطن شان را   ترك نموده است،  تلخ كام اند.  شراین بجواب گفت كه هم اكنون اینجا هستیم و آرزوی ماست كه راه ارتباط را دوباره باز نمائیم؛ امریكا بیش از پیش به افغانستان علاقه پیدا كرده است.   شاید یك و یا دو سال سی.آ ی. آ.  غیبت كرده باشد ، اما دوباره بر میگردد.  همه چیز در تحول است و موضوع مهمی كه فعلا ً  در خور توجه  است -  مسللۀ ترور رو ز  افزون است.

در ماه می ۱۹۹۶  یعنی  چهار ماه قبل براین ، عثامه بن لادن،  هفدهمین پسر یك لك (بیلیون) پتی سعودی، با جت  قروغ  شده گی  طیاره ملی آریانا ،  چیزیكه  مأمورین  سی.آ ی. آ.  قادر نبودند،  به افغانستان پرواز نمود  و تعداد زیاد عربهای متعصب و افراطی را كه خیال پلوی  یك جنگ آفاقی  اسلامی را در سر میپرورانیدند، با خود آورده بود.    در ابتدا، در جلال آباد  كه پایتخت   خاك آلود  ولایت مشرقی  بود،  فرود آمده و توسط جنگسالاران محلی  كه بن لادن برایشان حیثیت یك نیك اندیش یاغی را داشت كه گاه گاه به طرفداری شان در جهاد علیه شوروی حصه میگرفت، استقبال شد.  (۶  )

بن لادن اینبار از روی مجبوریت به افغانستان بر گشته بود، چونكه راه های دیگر تقریباً برویش بسته شده  بود.   قبل براین در سودان زندگی میكرد؛  اما حكومت سودان بعد از چهار سال اقامت او را اخراج كرد.   چونكه، اضلاع متحده، مصر و الجزائر از جملۀ دیگر ممالك شكایت  نموده  مدعی بودند  كه بن لادن  فعالیت های افراطیی گروه های   ترور اسلامی  را در سراسر شرق میانه تمویل مینماید.  برای كمائی كردن حسن نظر جامعه بین المللی،  حكومت سودان  بن لادن را رخصت نمود.  در عین زمان وطنش عربستان سعودی،  تابیعت وی را قبلا َ سلب نموده بود.  ازآنرو  افغانستان یكی از ممالك معدودی بود كه او میتوانست در آنجا پناه گزینی اختیار نماید.   ولی  حكومت كابل  به مشكل اجرای وظیفه مینمود؛ جنگسلاران اسلامی هر یك بنوبه خود  مستقلاً  به چور و چپاول  مملكت میپرداختند و باشندگان غربت زده ،  بدون هیچ شك و شبهه ،  یك شیخ  پولداری را  كه با تحایف گرانبها در جمع شا ن آمده بود،  استقبال میكردند  در آنجا بن لادن به نسبت عدم  وسائل راحتی كه در خرطوم  میسر بود وبه دفاتر اداری  (مجهز با دستگاه های تهویه)  خو گرفته بود به مشكلات  مواجه شده بود،  زیرا  واقعاَ به وضع زندگی اش در افغانستان  مقایسه  شده نمی توانست و نسبت به كسانیكه تبعید اجباری  او را موجب شده بودند، خشمناك بود و این نا رضایتی  وقتی وارد افغانستان شد از وجناتش  هویدا بود.   در تابستان همان سال بن لادن برای بار اول تشدد علیه امریكا را اعلان نموددر ماه اگست  یك دعوت برای مبارزه معنون به «اعلامیه جهاد علیه  امریكائها - اشغالگر  اماكن مقد س» یعنی عربستان سعودی  جائیكه بیشتر از پنچ هزار عسكر و سرباز نیروی هوائی امریكا در پایگاه نظامی شان در آنجا مستقر بودند.   بن لادن به پیروان خود هدایت داد  علیه امریكائها و اسرائیلی  ها حمله  نموده « تا حد امكان به آ نها صدمه»  برسانند.  همچنان شعری را كه برای ویلیام پیری،  وزیر دفاع آ نوقت امریكارقم كرده  بود، نشر نمود.

 

                         فردا  تو خبر خواهی شد،   او،  ویلیام،

                           به این كله شخ  برادرت،كی  پنچه خواهد داد:

                           آنگه خرامد  به   میدان  خندان    جوانكی

                        ای  واخ   كه برون آید.... با خونین سنانكی

 

و  امضا نموده بود كه: «از فراز قله های هندوكش، افغانستان»  ( عثامه بن لادن)   (۷(

 

 سی.آی.آ.  برای چندین سال  بن لادن را تعقیب میكرد. مادامیكه در سودان اقامت داشت،  تعدادی از  مأمورین   شان  از داخل سفارت امریكا در خرطوم  او را تحت نظارت داشتند.   و بن لادن را در آنوقت محض  یك سرمایه گزاری كه فعالیت های گروه های ترور را تمویل میكرد، ارزیابی كرده بودند.  (۸(

در جنوری ۱۹۹۶   برای جلو گیری و بیم ازحمله احتمالی علیه دیپلومات ها و مأمورین  شان توسط  گروپ بن لادن،  سی.آی.آ.   سفارش كرد  تا سفارت امریكا در خرطوم مسدود گردد.   چون سفارت درآنجا بسته شد،  سی.آی.آ.  برای تعقیب فعالیت های   بن لادن دفتر جدیدی در ورجینیا افتتاح نمود . (۹(

بعد از نشر شعر ترسناك وآغشته به  خون  بن لادن از افغانستان،  دفترمركزی  .سی.آی.آ  و نمایندگی شان در اسلام آباد   تلگرافی راجع به ضرورت  یك  ملاقات با مسعود  را در كابل و  مسائل د یگر مورد علاقه شان،  مخصوصاً  تأسیس دو باره  دفتر  جمع آوری استخبارات  ضد بن لادن درچنین  موقعیكه نامبرده  «در فراز قله های هندو كش مستقر شده است»  و نتیجه مثبت احتمالی آن  مذاكره داشتند.

مأمورین  سی.آی.آ. بحق از داشتن  رابطه  با مسعود مشكوك بودند و با وصف حسن نظر اكثر شان نسبت به وی، ماجرای نیم میلیون دالر سالنگ برایشان مبرم ساخت كه بااینكه ظاهراً تا حدی استقلال فكری دارد،  مسعود یك شخصیت قابل اعتماد نمی باشد.  با وجود اینكه  از قماش اسلام افراطی بن لادن نبود ، مگر جنگجوهای متعصب عرب ر ا برای پیشبرد مرامش استخدام نموده و با شبكه های افراطی نیز ارتباط  قائم كرده بود.  سؤال جدی اینجاست كه آیا مسعود و دستگاه استخباراتی اش میتوانستند  همكاران قابل اعتمادی برای مقابله با بن لادن باشند؟  در سپتامبر ۱۹۹۶، در این موضوع اتحاد نظر بین دستگاه استخباراتی سی.آی.آ. وجود نداشت و این حالت برای پنچ سال دیگر همچنان منقسم ماند.  باوصف  اینكه همكاریهای سِری بین آنها و مسعود عمیق تر شده میرفت  تا  در یك سپتامبر دورتر،   سر نوشت مسعود و امریكا بطور مهلكی بهم پیوستن گرفت !!!

دفتر مركزی درلانگلی به شراین در مورد همكاری ضد ترور با مسعود  نه پول داده بود و نه امر رسمی .   سفر او را  «شعبۀ مراقبت بن  لادن» دفتر سی.آی.آ  به عهده گرفته بود  و مأمورین آن دفتر به شراین توصیه نموده بودند تا موضوع ترور را با وی مطرح كند.   ولی  آنها برای اجرای این  بودیجه لازم و  اجازۀ رسمی نداشتند.   شراین طریق دیگری را پیش گرفت   تا بتواند  ارتباط  خود  را  با  مسعود  احیا نماید  وآن  موضوع  راكت های استنگر بود!  

 معرفی  و ارسال راكتهای استنگر برای بار اوَل در سال ۱۹۸۶ توسط سی.آی. آ. در دوره ای  جهاد  افغانستان صورت گرفت.  اسلحۀ سبك و مستحكم كه به آسانی از  شانه میتوانست  به هدف فیر كند،  و دارای یك سیستم حرارت- رهنمائی شده ای بود كه بدون كدام اشكال،  بصورت  مؤثر كار میكرد.  و شورشیان افغان استنگر های اعطا شدۀ  سی.آی. آ. را بین سنوات ۱۹۸۶ و  ۱۹۸۹  برای سرنگونی  هلیكوپتر های شوروی و طیارات حمل و نقل شان  استعمال نمودند.  این اسلحه مجرب جنرالهای نظانی شوروی را  به تغیر طرز جنگ فضائی وادار نمود  و  ترس و لرزه در اندام هزاران پیلوت و عسكر نظامی شوروی بر انداخت.

بعد از سقوط شوروی،  سی.آی.آ  از ترس اینكه مبادا  استنگرها ی اعطاء  شده گی شان در ختم جنگ  توسط گروپهای ترور و حكومت های قهار مانند ایران خریداری شده  و علیه امریكا و طیارات مسافر برداری شان ا ستعمال شود، تشویش داشتند.  سی.ای.آ در حدود دو الی دو هزار و پنچصد استنگر را بین مجاهدین تقسیم كرده بود.  اكثر آنها بدسترس قوماندانانیكه  فعلاً  به گروپ های متعصبین اسلامی  ضد امریكا ئی مربوط میشدند، رسیده بود.  از آنجمله  ایران چند عدد راخریداری نموده بود.  رئیس جمهور جارج  ح.و. بوش و هكذا  بیل كلینگتن  تحت  یك پروگرام نهایت سِری  اجازه خرید دوبارۀ  استنگرها  را  به  سی.آی.آ داده بودند.   كانگرس نیز مبلغ گزاف ده ها میلیون دالر را بدین منظور تصویب نموده بود.  به كمك لست  ثبت شدۀ مفصل  نمره های مسلسل استنگر،  سی.ای.آ  توانست به آسانی جزئیات توزیع تعداد آنها را تعقیب نماید.  اما وقتی اسلحه به افغانستان رسید، تعداد  آنها به سهولت باز رسی شده نمی توانست.   به حدس سی.آی.آ   در سال   ۱۹۹۶  تعداد   ششصد  استنگر هنوز لا درك بود.(۱۰) 

 

پروگرام  سی.آ ی. آ. برای»  خرید دوباره استنگر ها « به مرور زمان  شكل یك  سیستم كاست نقدی بعد از ختم جنگ را برای جنگسالاران افغان  بخود گرفت.  درآنموقع قیمت فی ا ستنگر بین هشتاد هزار و یك صد و پنجاه هزار دالرقرار داشت.  مركز استخباراتی پاكستان اجرای خرید دوبارۀ ستنگر ها را تحت  قرارداد با سی.آ ی. آ  در مقابل پول كمیشن فی ا ستنگر به عهده گرفته بود. (۱۱)  تا حدی چون جنگسالاران از قوای هوایی در جنگ داخلی بین خودشان در داخل افغانستان از آ ن  استفاده نمیكردند،  حاضر به فروش آنها شدند.   مبلع كلی ای كه  سی.آ ی. آ  در سنوات ۱۹۹۰ برای خرید دوبارۀ استنگرها به مصرف رسانیده بود، مساوی بود  به پول نقد یكه جمیع  دوائر حكومتی امریكا برای  كمك بشری به افغانستان  مصرف مینمودند.   خرید دوبارۀ استنگر امنیت فضائی را تا حدی برقرار نموده بود  و اما از جانب دیگرصندوقهای پول هنگفتی به جنگسالارانی تحویل داده میشد كه آنها  شهر ها و دهات افغانستان را به خاكسار برابر كردند!

احمد شاه مسعود تا آ ن زمان معاملۀ فروش دوباره استنگر ها یش را  روی دست نداشت و همچنان پولی در مورد نیز اخذ ننموده بود.   سی.آ ی. آ  امیدوار بود این وضع تغیر یابد.  هدف كلیدی سفر شراین به كابل نیزاجرای  همین پلان بود كه اگر مسعود در جمع آوری و معاوضه آنها در بدل پول نقد با او همكاری نماید، نه تنها ذخیره خود را بفروش خواهد رسانید،  بل منحیث دلال همین معامله برای هر ا ستنگر كمیشنی نیز دریافت خواهد نمود.   سی.آ ی. آ  باین عقیده بود كه این مدرك پول  عاید خوبی برای  جلب حسن  اعتماد وی  شده بتواند  تا در آینده در مورد بن لادن با آنها همكاری كرده باشد.

 در صالون كلان  نیمه تاریك،  شراین  كاغذی را كه روی آن  تعداد تخمینیی بیشتر از دو هزار  استنگر  ثبت شده بود  كه   سی.آ ی. آ . برای احزاب ضد حكومتی دوران جنگ میسر ساخته بود،  به مسعود پیش كرد. (۱۲)   نامبرده عدد ای را مطالعه نموده اظهار نمود كه  «آیا شما تصور كرده  میتوانید كه از این جمله  چند  عدد بمن رسیده باشد».  بعد یك عددی را روی كاغذ نوشته به شراین نشان داد.   روی آن بخط خوانا عدد  «هشت استنگر»  «و بس و آنهم در اواخر جنگ بارژیم كمونستی» را  رقم كرده بود.  دفتر   سی.آ ی. آ  این عدد را تائید نمود،  علت آن از یك سو، عدم اعتماد استخبارات پاكستان بود  كه دراین كار با  سی.آ ی.  آ.   شریك بودند و علیه  مسعود خرابكاری  زیرپرده  میكرد ند  و از جانبی هم مناسبات غیر دوستانه وی با حزب اسلامی پاكستان بود كه برای رسانیدن اسلحه تو ظیف شده بودند، در نتیجه مسعود محض یك فیصد اسلحه را در ۱۹۹۱ دریافت نموده بود.

 سی.آ ی. آ  اكنون تقاضا داشت مسعود   گدام خود را دوباره به آنها بفروشد.   تا آنوقت تعداد هشت استنگر در گدام خود داشت.  همچنان میخواستند دراین معامله نقش میانجی  را برای خرید دوبارۀ استنگر های دیگر قوماندانهای شمال را به عهده بگیرد.   استخبارات پاكستان با رابطه محدود شان با شمال،   قبلا ً  به خرید چند استنگر معدودی دست یافته بودند.   شراین به مسعود وانمود كرد  كه آنها میتوانند از كمك وی درهمین مورد استفاده نمایند و او قبول نمود دراین معامله حصه  بگیرد و تعداد استنگر های موجود در گدامش را به سی.آ ی. آ  بفروشد.  همچنان به جستجوی تعدادی  كه نزد قوماندانهای فرعی موجود باشد نیز بپردازد. اما از اینكه قوماندانها حاضرشوند استنگرهایشان را به قیمت عرضه شده بفروشند، اظهار شك نمود.  شراین و مسعود روی یك  پلان نظامی غور نمودند.  به این ترتیب كه در ابتدا استنگر ها تحت نظارت مسعود جمع آوری شود.    وقتیكه تعداد كافی بدست آمد، سی.آ ی. آ   یك طیاره ای مالبرداری  (130 -C  ( را  برای حمل و نقل آنها ارسال خواهد نمود   .سپس موضوع بن لادن را  مطرح كردند.  مسعود اظهار نمود كه «افغانها از اسلام افراطی و تعصب عربستان سعودی منزجرند.   پیروان بن لادن تنها یك جزء كوچك حركت وسیع تری قابل  تشویش  مسلمانان مسلح و متعصبی اند  كه در افغانستان با طالبان همنوا یی دارند.  او این حركت را یك ائتلاف زهرآگین  متشكل از استخبارات پاكستان و عربستان سعودی،  طالبان  )یتیمان نیمچه جوان(  بی بضاعت كه در مدرسه های مذهبی پاكستان تدریس میكردند و به نام جنگجوهای انتحاری در موتر ها ی عامه بسوی مرگ خود روانند و مهاجرین افراطی آسیای مركزی كه برای پیشبرد  حركت انقلابی شان می خواهند در افغانستان پایگاه داشته باشند، و شیخ های پولدار عرب منحیث مشاور با طیاره های جت خود از خلیج فارس با پول نقد، اسلحه و الهام به افغانستان می آیند.  عثامه بن لادن فقط یكی از متشبث ترین و در عین حال مطمئن از قوت تبلیغاتی خود بین  شیخ های بیرون مرزی میبا شد.»

ناحیۀ  شرقی جلال آباد یعنی همان جائیكه بن لادن در ابتدا در آنجا مسكن شده بود،  در هرج و مرج است.   قرار یك  روایت،  یك جنگ سالار افغانی كه بن  لادن را در ماه می استقبال نموده بود  بعداً  بقتل رسید  ودر نتیجه  شیخ سعودی فعلاً  بدون حامی افغان میباشد. ) ۱۳(  ضمناً  طالبان به طرف جلال آباد پشرفت نموده و جنگسالارانی را كه در سابق  با مسعود رابطۀ نسبتاً خوبی داشتند، از ماموریت شان برطرف كردند.   آنوقت اوضاع  خیلی متحول بود

 شراین از مسعود پرسید اگراو بتواند  منبع قابل اعتماد ی را در مورد بن لادن  جستجو كند  كه به نفع هر دو تمام شود.  او امید داشت مسعود با بعضی از قوماندانهای كه در سنه ۱۹۸۰  همدیگر را میشناختند و  فعلا در نواحی شرقی،  جائیكه بن لادن و پیروان عربش مسكن اند،  بسر میبرند، رابطه قائم كند.   مسعود گفت كوشش خواهد كرد.    شراین علاوه نمود  «این محض یك آغاز است.» و علاوه كرد كه دراین مرحله پشتوانۀ مالی جهت جمع آوری استخبارات در دست ندارد.   اما دیگران در دفتر مركزی شایق تعقیب این مطلب بوده و ارتباط عمیق تری  با شما قائم خواهند نمود.  

ملاقات حوالی ساعت دو صبح به  پایان رسید.  روز بعد  شراین برای هواخوری برآمد و  از تونل سالنگ -  گذرگاه  سنگی بین كابل و شمال افغانستان كه ۱۱ هزار فیت از سطح بحر ارتفاع داشت ، دیدن كرد.   حین سفر ناراحت كن چهار  ساعته  قسمتی از سرك ها را میپیمود  كه سی.آی.  آ . ضمن تلاش بیهوده اش برای مسدود ساختن آن بروی  شوروی  مبلغ ۵۰۰ هزار دالر را بمصرف رسانیده بود.   نفر های مسعود او را در حالیكه خریطۀ كوچكش را روی شانه آویزان كرده بود،  تا طیاره آریانا مشایعت كردند و از آمدنش خوش بودند زیرا دفتر استخبارات مسعو د  از آمدن او آگاهی قبلی داشت، و در عین  زمان از این  تشبث  ناگهانی  دفتر   سی.آی.آ  و منظور ا صلی آن متیقن  نبودند  و گمان  میبردند  كه  شراین خود سرانه  وبدون  اطلاع مركزی و علیرغم آن  پلانی از خود طرح نموده است.

 با وصف آنهم، مشاورین مسعود به این عقیده رسیدند كه اگر این تشبث  «محض یك آغاز» هم بوده باشد، در آخر كار چندان بهائی  نخواهد داشت.  آنها در گیر و دار یك جنگ خونین  و پایان نا پذیری غوطه میزدند، كه از طرف امریكا  تماماً اهمال  میشد.  در حالیكه آنها به سلاح ، پشتیبانی سیاسی و تقبیح عمومی طالبان ضرورت داشتند.   در عوض، دفتر سی.آی.آ.  همكاریی جزئی  برای استرداد  راكتهای استنگر  را پیشنهاد كردند.   یكی از مشاورین مسعود كه در مذاكرات  با شراین حصه گرفته بود،  ضرب المثلی  را كه «دهن از صحبت عسل شرین نمی شود؛  باید عسل را چشید»  بدین معنی اظهار نمود كه مأمورین سی.آی.آ. استقرار دوباره  ارتباط مخفی شان را با مسعود در رابطه با استرداد استنگر ها و ترور مژده  داده اند، اما عسل درك ندارد!!!

احمد شاه مسعود بعد از ترك  كابل  به مدهش ترین شكست دورۀ استقامتش  مواجه شد.   طالبان با جیب های مملو از پول  بن لادن و یا  شاید از كدام منبع دیگر، از جلال آباد به سمت كابل سرازیر شدند.  بتاریخ ۲۵ سپتامبر پوست كلیدی سروبی را  طالبان لنگی سفید و چشم سرمه كشیده گی بتصرف خود آوردند.  و لاریهای پیك آپ آخرین سال كه از راكت و ماشیندار میترقید،  سركهای  كج و پیچ را بسرعت طی مینمود.  و بروز ۲۶ سپتامبر، حین جلسۀ قوماندانهای مسؤل سلاح جنگی در نواحی شمال كابل،  مسعود به این حقیقت پی برد كه قوایش محاصره شده و برای نجات آنها تصمیم به عقب نشینی گرفت. (14)   قوای حكومتی اش به عجلۀ تمام به سمت شمال شتافتند.  و هر اندازه لوازم عسكری و اسلحه كه با خود برده میتوانستند ، بردند.  و طالبان كابل را  تا فرا رسیدن شب اشغال نمودند.  امیر یك چشمۀ قوای غیر نظامی كه از جانب خداوند (ج)انتخاب شده بود  تا مسلمانان را بسوی بهشت برین رهنمون نماید.  قسمت اعظم اراضی افغانستان را بشمول شهر های كلیدی و مركزی  تحت اشغال آورده بود

سخنگوی وزارت خارجه امریكا،  گلن دیوس، در واشنگتن  عكس العمل    رسمی امریكا را در مورد این خبر  از اطاق پذیرایی چنین پخش نمود: «امید واریم این حركت یك آغاز برای قدمهای آشتی ملی باشد.» وعلاوه نمود  كه "ما هر آنچه بیشتر امید و توقع داریم كه طالبان حقوق حقۀ تمام افغانها را احترام نموده و زمامداران جدید برای اعادۀ مجدد امن و نظم هر چه زودتر سعی نمایند.  تا حكومت  مردم وبرای مردم را در راه ایجاد آشتی ملی تشكیل نمایند."  در جواب سؤالی كه آیا امریكا با حكومت طالبان روابط دیپلوماتیك را قايم خواهد نمود؟  وی بجواب گفت  كه "نمیخواهم در مورد افغانستان راجع به اینكه تا كجا خواهیم رفت، پیش داوری كرده باشم." (۱۵(

در صورت فقدان  یك پالیسی مشخص، امریكا و وزارت خارجۀ آن ناگزیرانه به اصطلاح جواب هوائی میدادند تا اینكه پالیسی ر ا شرح  بدهند.  بجز از تعداد معدود مأمورین حكومت و خارج از آن كه به اخبار افغانستان توجه داشتند،  سقوط كابل كوچكترین انعكاسی  در دهلیز های قصر سفید  نداشته است.  بل كلینتن  جداً  برای توفیق یابی كامپین انتخاباتی  علیه باب دول، نامزد حزب جمهوریت خواه كه تازه براه افتاده بود فعالیت داشت و اوسط صناعتی ۵ ،۸۷۲   «داو جونز» كه  ازدیاد  بیشتر از  (۸۰   فیصد )  را نسبت به سال گذشته  نشان میداد، و بیكاری رو به تقلیل بود و مهمات جنگی امریكا و روسیۀ شوروی كه در یك زمان دنیا را به نیستی تهدید مینمودند و اكنون بصورت مداوم عاطل میشد،   حالتی را ایجاد نموده بود  كه ملت امریكا احساس میكرد كه صلح  تام  بر قرارشده  است!

درافغاستان و ممالك همسایه آن پاكستان، از گفتار دیوس و اشاره های  همانند از جانب مٱمورین وزارت خارجه  در جریان آن هفته، چنین توجیه میشد  كه گویا امریكا به رژیم طالبان صحه میگذارد.  سی.آی.آ. سقوط   كابل  را در سپتامبر آن سال  پیشبینی نكرده بود، (۱۶)  بلكه برخلاف ، نماینده ای یكی از مراكز  شان  چند روز قبل از سقوط كابل  و با وصف احتمال بدام افتیدن وی، اجازه  حاصل نموده بود كه بدون محافظ  در آنجا سفركند.   تعداد انگشت شماری از مامورین شان چه در لانگلی  و یا در  خارج  پی بردند  كه موقعیت  مسعود به نفع  قوت طالبان ضعیف تر شده میرود.

فقط چند  سالی از آن نمیگذرد كه افغانستان محور اتصالی آنچه اكثر مامورین سی.آی.آ  آنرا  یكی  از  موفقیت های  شان  كه در تاریخ این مؤسسه ثبت  است، میدانستند  و آن عقب نشینیی قشون اشغال گر شوروی از افغانستان  بود  كه توسط عملیات جنگی  سِری  سی.آی.آ در زمینه صورت گرفت.  اكنون، نه تنها بصورت واقعی  بلكه به معنی  خیلی وسیع تر آن،  افغانستان برای ریاست عملیات مخفی سی.آی.آ   به اصطلاح  «هوا كرده است!»

 سیر قهقرایی بعد از ختم جنگ سرد در كانگو و راواندا كمتر از قضایا ی افغانستان نبود.   با وصف اینهم، یكروز   یازدهم  سپتامبر  طوفان صاعقه آسائی افغانستان  امریكایی ها را تكان مدهش داد.  جنگی كه به مشكل ازآن آگهی داشتند، و دشمنی كه تقریباً برایشان نا آشنا بود،  زیرا تا آنوقت،  حتی اوقیانوسی را كه  نه طیارات جنگی آلمان  و یا راكتهای شوروی هرگز نپیموده  و نه  در داخل دو شهر امریكا موجب تلفات هزاران فرد غیر نظامی  شده بودند.  آنها موجب شدند. این حادثه مدهش چطور به وقوع پیوست؟

در فهرست حملات نا گهانی،  ۱۱ سپتامبر  از حملات همانند تا حدی مشخص و متفاوت میباشد.  چونكه آژانسهای استخباری و شبكه های مخفی غیر رسمی درآن نقش مهمی را داشته اند.  وقتی بن لادن و همراهانش از مخفی گاه افغانی  شان به حملات ناگهانی ۱۱ سپتامبر صحه گذاشتند، آنها توسط  مامورین  اجیر سی.آی.آ  بطور مخفیانه تعقیب میشدند.  در عین زمان بن لادن و همكاران معتمدش از طرف مامورین معاش خور ریاست .آی. اس. آی  پاكستان بكمك طالبان محافظه میشدند .  این طرز معامله برای دو دهه دوام داشت.   قسمیكه بین عملیات مخفی، مگر رسمی و غیر رسمی، ترور مخفی و ضد ترور مخفی چون رشته های بهم تنیده ، هسته ای یك جنگ غیر اعلان شده را در زهدان این منطقه خلق و در ۲۰۰۱  آ شكارا  و در مظهر چشمها متراكم كردند

سی.آی.آ  بازیگر و قهرمان   این داستان زیرزمینی بود  كه جهاد علیه شوروی را در سالهای ۱۹۸۰ در افغانستان شكل داد و متعاقباً یك عملیات جنگی مخفیانه را به موجب اختطاف  و دستگیری یا قتل  بن لادن  بعد از بر گشت دوبارۀ  نامبرده  به افغانستان در ۱۹۹۰ براه انداخت.   دو سال قبل از حا دثۀ ۱۱ سپتامبر دفتر مركزی ضد ترور سی.آی.آ  با احمد شاه مسعود و باقی مخالفین بن لادن پیوند   نزدیكی را  بنا  نموده و درین راه  با یك دیگر همكاری میكردند.   اما دفتر مركزی به تشویق اكثریت آرا، طوریكه  بعضی از مأمورین  آرزو داشتند،   موفق نشدند  حكومت امریكا را در مورد  تمایل همكاری بیشتر با مسعود وادار سازند.  چون  مراحل قاطع  دیگریكه از قبل  در تلاش  جستجوی طرق  مؤثرتری برای مقابله با بن لادن در  پالیسی  سی.آی.آ  در مورد افغانستان صورت گرفته بود، دفتر مركزی برای كنترول دو دفتر زهراگین استخبارات پاكستان و عربستان سعودی،   دائماً در مجادله بود.   در تماسهای مخفی  روزمره و قایم الذات شان برای مستحكم كردن  ارتباط رسمی و انگاشت امتحان نشده،   آنها  برای  عثامه بن لادن محیط مناسب  پناهندگی  را در افغانستان بوجود آوردند .  همچنان آتش اسلام افراطی را كه بوی تشدد و جاه طلبی های خشونت آمیز جهانی را به مشام میرسانید، دامن زدند. اگر موقف محوری یا كلیدی  سی.آی.آ  درین داستان،  با  حوادث مهم  اما ضمنی ایكه در اثر تحولات نا گهانی اما حایز  اهمیت  در تاریخ امریكا بوقوع پیوسته است مقایسه شود، دیده خواهد شد  كه این بار شكل غیر عادی ای را بخود گرفته است.  زیرا  داستانهای دفاتر مامورین عالی  رتبه و كاركنان سی.آی.آ  را با  نا سازگاریها، موفقیت ها و ناكامی های شان،  میتوان با جنگهای مخفی قبل از ۱۱ سپتامبر،   بهمان نحویكه سربازان امریكا  معروف به جی.آی.  جنگهای مرسوم گذشته را تشریح و توجیه میكردند،   مقایسه نمود.

باید خاطر نشان شد  كه  در این درام  امریكایهای دیگر  چون رؤسای جمهور، دیپلوماتها و سران نظامی، مشاورین امنیت ملی،  حتی متخصصین متفرق در فن موسوم به  «قیام ضد ترور» در شكل دادن این مجادله نیز دخیل بودند

جاسوسان پاكستانی و سعودی ، شیوخ و سیاستمدار انیكه  آنهارا دستور میدادند و یا فعالیت های شان را تحت كنترول میاوردند ،  با قوماندانهای افغان  از قبیل احمد شاه مسعود،  در یك جنگ منطقوی بهم پیوستند  كه  اكثراً   تغیر جهت میداد  و بصورت دائمی  در زیر پرده فعالیت داشت.  بعضی ازاین قوای محلی و جاسوسان همكاران  سی.آی.آ بودند،  و بعضی هابا بكار انداختن  برنامه مشخص شان با آنها رقابت میكردند.   بعضی هر دو شیوه را بكار میبردند.   داستان قبل از ۱۱ سپتامبر  نیز داستان آنها  میباشد.  در جمع آنها،  شبكه های سیال  مسلمانان افراطی و بی وطن  كه  شهرت جهانی شان بعد از سال  ۱۹۷۹  احیا شده بود،  در  جملۀ دیگر گروپهای هم مسلك، «القاعدۀ» بن لادن را  بوجود آوردند.   با گذشت زمان،   شبكه های مسلمانان افراطی ،   بعضی  نیرنگ های  داد و ستد  فریب آلود  سِری  مؤسسات  رسمی استخباراتی را  كه  حین تمرین مستقیم آموخته بودند در معاملات شان بكار میبردند.

در سنوات هشتاد  به سربازان دستگیرشده  شوروی  توسط   شورشیان افغان كه در خدمت  سی.آی.آ  بودند،  لقب  دوخی dukhi ،  یعنی  «ارواح»  را  داده بودند و شوروی ها هرگز نتوانستند  دشمنان شان را درك و یا دستگیر كنند.   اوضاع برای دیر مدت،  حتی بعد از عقب نشینی شوروی  از افغانستان نیز بهمان منوال باقیمانده بود.  از آغاز فعالیت شور شیان  قبل از تجاوز شوروی تا آخرین  ساعات  كارروائی شان در آخر  تابستان ۲۰۰۱ ،  این   كشمكش  و منازعه محض  بین  ارواح  بود...

 

منابع 

 

)۱(        مصاحبه با مامورین افغانی و امریكائی در كابل و  گاری شراین، در۷ ماه می و ۱۹  سپتامبر ۲۰۰۰،  واشنگتن دی. سی )اس سی(.

)۲(         قرار اظهارات  ( Afghanistan, Crisis of Impunity, Human Rights Watch, July 10 2001 )   در  ماه  می  ۱۹۹۵،  ملیشه های  مسعود  با تشدد بیرون از حد و حصر،  وحشیانه و بیشرمانه،  به عفت زنان و دختران جوان  هزاره  در  ناحیه كارته ۳  تجاوز كرده  وبه چور و چپاول  د كانهای شان نیزدست زده بودند.

)۳ (      دستورنامۀ عملیات سی.آی.آ  از ارزیابی های  سالانۀ هیأت مدیره در مورد اولیت های استخباراتی كه در واشنگتن دائر میشود، منشاء میگرد.  مرام هیأت مدیره این است كه كه استخبارات جمع شده به اولیت های پالیسی دفاعی و امور خارجه تعین شده قصر سفید مطابقت داشته باشد.  شعبات متعدد سی.آی.آ.  هر كدام دستور عملیات شان را اخذ میكنند.  و كار روائی های آمرین این شعبات نظر به اینكه اجیران شان تا چه حد توانسته اند از عهده كار شان برایند، قضاوت میشوند.  بصورت آنها استقلال عمل دارند و در مقابل هر قلم در لست حسانده نمی باشند.

)۴ ( قرار اظهارات  یكی از مأمورین رسمی حكومت امریكا،  فعالیت های مربوط  افغانستان به لانگلی  تفویض شده بود،

)۵(       كرستوفر حین مراسم تائید تقررش بحیث  وزیر امور خارجه بتاریخ ۲۵ جنوری  ۱۹۹۳، از جملۀ چهار هزار كلمه مربوط به دوسیۀ  افغانستان فقط به چهار كلمه  كه »استقرار صلح در افغانستان« به مفاد امریكا میباشد اشاره  نمود !   چهار ماه بعد در ۲۷ می،  ضمن مصاحبه ای با حبر نگار سی.ان.ان. ی  اظهار نمود كه »ما نسبت به اوضاع در افغانستان بسیار نگرانیم.  و حقیقت این است كه طوریكه معلوم میشود افغانستان برای انكشاف هستۀ ترور دنیائی مبدل بیك زمین بارور  شده است.  به عقیدۀ من ما باید به این موضوع توجه بیشری را مبذول كنیم.  از قرائین چنین بر میاید كه بعضی ممالك در بعضی نقاط دنیا متأسفانه هر چه بیشر از تروریزم حمایت میكنند و اهن خفاش خون آشام در دیگر ممالك شاخ و پنچه میدواند. « قرار تجسس Lexis-Nexis  كرستوفردر تمام مدتی كه به این  وظیفه گماشته شده بود  موضوع افغانستان را در مصاحبه های رسمی اش جز چهار بارتذ كر نداده بود،  و آنهم بصورت یك اشاره ای گزرا، كه نه به سیاست و یا مفاد امریكا ربطی داشت..

 )۶ (     از اینكه آن واقعَا  طیاره آریانا  بود مراجعه شود به

                        Burnett R. Rubin,  “The Fragmentation of Afghanistan”, p. xxvii

            وبرای معلوماتی دقیق تری راجع به افغانهایكه او را سستقبال كردند، رجوع شود به:          

                                    Kathy Gannon, Associated Press, July 6,  2002.   

Peter L. Bergen, “Holy War, Inc.” PP. 93-94     (۷)

           

) ۸(      مصاحبه با مأمورین  رسمی حكومت امریكا.  برای معلومات بیشتر رجوع شود به  »عثامه بن لادن: سرمایه گذار افراطیون اسلامی « ، ارزیابی رسمی سی.آی.آ. كه در سال ۱۹۹۶ به چاپ رسیده است.

)۹(         مصاحبه با مأمورین  رسمی حكومت امریكا و نشر موضوع در روزنامه ها.

)۱۰(      قرار اظهارات مصاحبه با مأمورین  رسمی حكومت امریكا.  تعداد استنگر و   چگونگی پلان  خرید دوبارهء آن.  همچنان رجوع شود به :

                        Molly Moore, The Washington Post, March 7, 1994.

                         

)۱۱(       قیمت و كمیشن ذ كر شده  از مصاحبه با مأمورین  رسمی حكومت امریكا و مأمورین استخباراتی پاكستان بشمول مصاحبه ای در ۱۹  می  ۲۰۰۲  با جواد اشرف قاضی،  جنرال (متقاعد) ، كه بین سنوات ۱۹۹۳ الی ۱۹۹۵ وظیفه  ریاست عمومی  آن را به عهده داشت.   قرار اظهارات قاضی،  پاكستانی ها برای استرداد فی استنگر مبلغ  هشتاد هزار دالر  از امریكائی ها مطالبه میكردند.  این عین مبلغی است  كه ای.اس.ای  برای خرید آن به افغانها میپرداخت.

)۱۲   مصاحبه با شراین در  ۷ می  و ۱۹ سپتمبر  ۲۰۰۲   وتأئید  افغانانیكه درموضوع درگیر بودند.

                                                                                                                                                Kathy Gannon, Associated Press, July 6,  2002.  (۱۳)

 

   )۱۴    طالبان چطور یك قوای نظامی شد ند ؟ «    آنتونی دویس، »تولدی دوبارهء تعصب گرایی« ، ویلیم مالی، ص ۶۸ .

            Anthony Davies,  “How the Taliban Became a Millitary Force,” in                                William Maley, ed., “Fundamentalism  Reborn”, p. 68.     

 

 )۱۵  ( راپور   روزمرۀ  وزارت خارجه  امریكا، ۲۷ سپتمبر ۱۹۹۶:                                                         Glyn Davies,   حین  مصاحبه  اظهار نمود كه طالبان اعلان كرده اند  «كه افغانها به خاطر جمعی  میتوانند بوطن باز گردند.   افغانستان خانۀ مشترك همۀ افغانها میباشد.»  و ما این اعلامیه را دلیل آن میدانیم كه طالبان مصمّم اند حقوق همۀ افغانها را احترام كنند. و به سؤالی كه  قوانین اسلامی را در مناطق تحت نظارت شان تحمیل خواهند كرد چه نظر دارد، به جواب  گفت كه «بعضی  رسانه ها این موضوع را نشر نموده اند.  امّا در این مرحله بین خطوط را ما  نمی خوانیم.    بزبان دیگر، در ظاهرفعلا َ هیچ چیزی   قابل اعتراض به نظر نمی خورد.  و علاوه نمود كه :» این را نیز نباید فراموش كرد ..... كه  از زمانیكه قوای  شوروی كابل را   ترك گفته است   تا بحال مأمورین ما  در آنجا دفتر ندارند.

 بسبب    اینكه در آنوقت به عقیدهء ما اوضاع خیلی خطرناك  برای  یك نمایند گی فعال مساعد نبود.   ازآنرو، به راپور های اخبارئی دست دوم و سوم  اكتفا میكنیم.«                      

 )۱۶(    مصاحبه با یك مأمور  رسمی حكومت امریكا  و علاوتاً   چشم دید  شراین حین سفر نا میمون وی در افغانستان نشانه ای قویی شده میتواند كه بصورت سر جمع مٱمورین استخباراتی امریكا انتظار چنین سقوط  سریع السیر مسعود را نداشتند.   تام سیمونز،  سفیر آنوقت امریكا در اسلام آباد،  در زمینه اظهار داشت كه در هیچ كدام از راپور های شان  سقوط مسعود را پیش بینی نكرده بودند.

 

 مصاحبه ای مؤلف با تام سیمونز،   ۱۸ اگست   ۲۰۰۳  ، واشنگتن دی.سی.