چو کشور نباشد تن من مباد            بدین بوم و بر زنده یک تن مباد     * **    همه سر به سر تن به کشتن دهیم       از آن به که کشور به دشمن دهیم

**   به پورتال افغانستان آزاد خوش آمدید**  دآزاد افغانستان پورتال ته ښه راغلاست.**   WILLKOMMEN IM PORTAL „FREIES AFGHANISTAN“ **  WELCOME TO "FREE AFGHANISTAN" PORTAL. ** BIEN VENUE AU PORTAIL D'AFGHANISTAN LIBREl**

علمی sientific

 

داکتر عبدالحنان روستایی                                                                                المان، 02 جون 2008

 

 

اهداء به ارواح پاک ده ها هزار کابلی بی گناه که خون های شان به دست

جلادان تنظیمی اسلام سیاسی در طی سالهای 1992 تا 1995 ریختانده شد.

 

 

 

مشکلات آب کابل و راههای حل آن

 

(بخش اول)

 

 1ــ مسایل آب و آبیاری کابل در گذشته و حال

 

1.1 ــ پیش درآمدی بر قضیه :

آب آن مادۀ حیاتیست که ضرورت به آن در سطح جهان روز به روز بیشتر می گردد، زیرا نفوس جهان به سرعت زیاد می شود (در هر دقیقه 170 نفر)، در حالی که منابع آب همزمان به شدت کاهش می یابند. و این در حالیست که ضرورت به آب در مقایسه با ازدیاد نفوس دو چندان سریع تر گردیده است. در حال حاضر جمعیت جهان در حدود 7 ملیارد نفر می باشد که همه برای بهتر ساختن زندگی در تلاش اند و این تقلا مصرف بیشتر آب را ایجاب می کند، بخصوص که نفوس جهان تا سال 2050 تا 9 ملیارد نفر خواهد رسید. دانشمندان بدین باور اند که کمبود آب در آینده مصیبت بزرگتری را که از تغییرات اقلیم نشأت می کند، در پی خواهد داشت. بخصوص که بسیاری کشورها، آن منابع آب را که قابل تجدید نیستند، استخراج می کنند. به طورمثال عربستان سعودی در دهۀ 1980 به منظور زراعت و مالداری منابع عظیم آبهای زیر زمینی را در مناطق دشتی استخراج کرد. چون جای آب استخراج شده با آب باران پر نگردید، چند سال بعد آن منابع به پایان رسید و از آن زراعت و مالداری نام و نشانی باقی نماند[1]. این نوع کوته نظری ها در کشورهای دیگر بطور مثال در افغانستان، هسپانیه و آسترالیا هم صورت گرفته است. صاحبنظران بدین باورند که منابع آب شیرین نسبت به منابع نفت زودتر به پایان می رسند. از بهر مثال در سال 1950 هر فرد اروپایی می توانست به 5900 متر مکعب آب در یک سال دسترس داشته باشد، اعم از آب نوشیدنی و آب به منظور آبیاری. در حالیکه این مقدار آب در سال 2006 به 4100 متر مکعب در سال کاهش یافته و یک تقلیل 1800 متر مکعب در سال و یا 30,5 درصد را نشان می دهد. این واقعیت در مورد قاره های آسیا، افریقا و امریکای شمالی نیز صادق است (جدول 1).

 

جدول 1 : ذخایر سرانۀ آب در سال، بین سالهای 1950 و 2006 به متر مکعب

قاره

سال

تفاوت

1950

2006

نسبی

فیصدی

اروپا

5900

4100

1800

30,5

آسیا

9600

3300

6300

65,6

افریقا

20600

5100

15500

75,4

امریکای شمالی

37200

17500

19700

52,9

 

گذشته از افزایش نفوس ضرورت به آب به خاطر آن بالا رفته که از یک طرف توسعۀ زراعت و صنعت که به آب فراوان نیازمند است، به سرعت پیش می رود و از جانب دیگر کوشش می شود که زمین های بیشتری تحت زراعت آورده شوند که طبعاً مصرف آب را بیشتر می سازد. علاوه بر این، در سالهای اخیر کشورهای صنعتی به منظور رفع کمبود پترول از نباتاتی مثل سویا، شرشم، جواری و غیره جهت تولید بیوایتانول (Bioethanol) استفاده می کنند و این شیوه به سرعت سرسام آور ترویج پیدا کرده و منابع آب را کاهش داده است. طور مثال در سال 2007 تنها در المان حدود 1,5 ملیون هکتار زمین به این منظور مورد استفاده قرار گرفته که در مقایسه با سال 2006 یک افزایش 38 در صد را نشان می دهد. و این در حالیست که برای تولید یک لیتر بیوایتانول، 4560 لیتر آب به مصرف می رسد (پاورقی 1). همچنان جهش اقتصادی کشورهای در حال رشد و ازدیاد نفوس ضرورت به آب را در این سرزمین ها به سرعت بالا برده است. در این میانه کشورهای صنعتی باعث افزایش گرمی هوای زمین نیز گردیده اند که این مسأله از یک جانب سبب آب خیزی ها و طوفانها شده و از جانب دیگر خشک سالیهای مدهش و خانه براندازی را در قبال داشته است. خشک سالیهای پیهم و آب خیزیهای سالهای 2006 و 2007 خسارات عظیمی به کشور ما نیز به بار آورد. این مصیبتی است که کشورهای صنعتی بر کشورهای فقیر و کم بغل وارد کرده اند. کشورهای صنعتی در مقابل بلایی که خود آفریده اند با امکانات وسیع مالی و تخنیکیی که در اختیار دارند، می توانند مقاومت کنند. ولی کشورهای عقب نگهداشته شده کفارۀ سنگینی در برابر خطاهای کشورهای صنعتی می پردازند. طور مثال در افغانستان (در ولایات زابل، قندهار، هلمند، نیمروز، فراه، هرات، بادغیس، فاریاب، جوزجان، شبرغان، بلخ، قندز، بغلان) پاکستان، هند، ایران، بسیاری از کشورهای عربی، سراسر افریقای شمالی و بعض از کشورهای امریکای لاتین سالانه در اثر خشکسالی ملیونها هکتار زمین زراعتی به دشت تبدیل می شود (رجوع شود به بخش دوم نوشته نگارنده زیر عنوان "حالت زار پروژۀ زراعت و آبیاری نیمروز" در پورتال "افغان جرمن آنلاین"). در سال 2008 تنها در ایران 120 شهر و 6000 روستا با مشکل کمبود آب نوشیدنی مواجه میباشند[2].

کمبود آب، خواهی نخواهی کمبود مواد غذایی را در قبال دارد که در نتیجه ساکنان این مناطق در منجلاب گرسنگی دست و پا می زنند. چنانچه در افغانستان در سال 2008 قیمت مواد غذایی به صورت سرسام آور بالا رفته و عده ای از گرسنگی جان دادند و عدۀ دیگر علف خوردند. کمبود آب باعث گردیده که کشورهای پرنفوس مانند چین و هند غلۀ کافی تولید نتوانسته، بلکه آنرا از خارج وارد نمایند. از اینرو معاملات غله در حقیقت امر معاملات آب است. علاوه بر این کمبود آب باعث بروز جنجالهای ملی و منطقه یی گردیده، خصوصاً در مناطق پرنفوس جهان زمینۀ جنگ ها را آماده کرده است. چنانکه عده ای از صاحب نظران المانی را عقیده بر اینست که زورآزمایی به خاطر تصاحب منابع آب شاید باعث جنگ سوم جهانی گردد. دستبرد به سطوح مرتفع جولان در سوریه و استملاک آنها توسط دولت صهیونیستی اسراییل فقط به خاطر منابع آب آن بود. هکذا از چند سال به این طرف منازعاتی به خاطر آب دجله و فرات بین ترکیه و عراق روانست. زیرا ترکیه مقادیر معتنابهی از آب این رودخانه ها را در خاک خود ذخیره می کند و به عراق آب کافی نمی رسد. همچنین کشمکش های جدی بین کشورهای منطقۀ هند و چین روی استفاده از آب دریای میکان جریان دارد، همانندیکه بین مصر، سودان و اوگندا نیز به خاطر استفاده از آب دریای نیل جنجالهایی بروز کرده است. به همین قسم منازعۀ آب هلمند بین ایران و افغانستان طی بیشتر از صد سال هنوز یک رویه نگردیده است.

و اما مشکلات کمبود آب کابل علل گوناگون دارد. به طور مثال در طول سه دهه جنگ پلانهایی برای تأمین آب به منظور زراعت، صنعت و نوشیدن روی دست گرفته نشده و بر منابع محدود آب کابل هنوز بی رحمانه دستبرد زده می شود و دولت ضد مردمی تماشاگر بی غرض این صحنه های دلخراش است. از جانب دیگر نفوس کابل در اثر جنگ و عودت مهاجران از خارج کشور، به طور سرسام آور بلند رفته چنانکه در سال 2008 تعداد باشندگان کابل در حدود 4,7 ملیون نفر رسیده است و تا سال 2010 تا حدود 5 ملیون نفر خواهد رسید، در حالیکه قبل از تجاوز شوروی کمی بیشتر از نیم ملیون نفر بود (دیاگرام 1).

 

دیاگرام 1 : افزایش تقریبی نفوس کابل که بعد از سقوط طالبان

شدت یافته.

تصویر 1 : کودکان منتظر آب در نزدیکی باغ بابر در کابل، 2007.

 

چنانکه دیاگرام 1 نشان می دهد، افزایش گراف نفوس کابل سیر صعودی شدید داشته و به سرعت بالا می رود. نفوس مجموعی افغانستان با وجود دهها سال جنگ از 8,1 ملیون نفر در سال 1950 به 25,1 ملیون نفر در سال 2005 افزایش یافته و قرار پیش بینی مؤسسۀ ملل متحد تا سال 2030 به 60,1 ملیون نفر می رسد [5]. بر خلاف جوامع صنعتی که کهن سالان در آن اکثریت افراد جامعه را تشکیل می دهند، 45 در صد جامعۀ افغانی را کودکان و نوجوانان زیر سن 14 سال می سازد [5]. از اینرو افغانستان یکی از جوانترین کشور های جهان است که نیروی جوان آن پیوسته بیشتر می شود [5]. ولی با تأسف باید نوشت که دولت دست نشاندۀ افغانستان این نیروی عظیم بشری را از نظر انداخته و حتا سرنوشت آنها را در آتش جنگی که بیگانگان افروخته اند پیوند زده، از این نیرو حد اقلِ استفاد را به خیر مردم نمی کند. چنانکه ملیونها کودک از رفتن به مکتب محروم اند و صد ها هزار کودک و نو جوان مملکت، در شهر ها، مخصوصاً در کابل مصروف پیدا کردن یک لقمه نان بوده و حتا در زباله ها سرگردان شده و جوانی آنها چنین بیرحمانه به باد فنا می رود (تصاویر 2 و 3).

 

تصویر 2 : کودکان در حال جست و جو در زباله های شهر کابل.

تصویر 3 : نوجوانان در حال جست و جو در زباله های شهر کابل.

 

چنانکه قبلاً تذکر یافت، نفوس کابل به سرعت افزایش می یابد و این در حالیست که ساحۀ شهر بدون کنترول در حال توسعه است که خود مشکلات بیشتر بالخاصه در جهت تأمین آب نوشیدنی خلق می کند. همچنین سطح آب دریاها و آبهای زیر زمینی بسیار پایین افتاده، بیشتر از 80 در صد چاه های کابل تا سالهای 2005 خشک گردیده و مردم کابل با مشکل شدید کمبود آب مواجه اند که بار این مشکلات نه بر دوش مسؤلین دولت، تجار و سرمایه دار، بلکه بر دوش زنان و کودکان فقیر کشور سنگینی می کند (تصویر 1).

در این رابطه نه تنها دولت افغانستان بلکه حامیان بین المللی آن نیز مرتکب خیانت های عظیم گردیده اند، چنانکه مردم را به شدت به شهرنشینی ترغیب می کنند که این خود موجب تراکم نفوس در شهر ها می گردد. آنها از یک جانب مناطق جنگ را به بهانۀ مبارزه با تروریزم توسعه داده خوف و رعب را دامن می زنند. از جانب دیگر زمینۀ کار را در ولایات کشور مهیا نکرده اند. علاوه بر این بسیاری مؤسسات داخلی و خارجی در کابل تمرکز یافته اند که این به نوبه خود باعث می گردد تا مردم برای کاریابی به کابل هجوم بیاورند. علاوه بر این از جهات مختلف دیگر نیز به منابع موجود آب کابل بیرحمانه دستبرد زده می شود که در نتیجه ضرورت آب به شدت بالا رفته می رود. خشک سالیهای متواتر و بی توجهی ادارۀ مستعمراتی به این معضله بیشتر از پیش افزوده است. همین چند هفته قبل یک بیرل آب در خیرخانه به 50 افغانی خرید و فروش می شد در حالی که عرضه کم و تقاضا خیلی زیاد بود. قرار معلومات پروگرام انکشافی مؤسسۀ ملل متحد (UNDP)، در مجموع صرف 23 درصد مردم افغانستان به آب نوشدنی دسترس دارند و این در حالیست که قرار اظهارات وزارت انکشاف شهری[3] جمعیت کابل در 10 تا 15 سال آینده به هفت تا هشت ملیون نفر می رسد.

اگر به مشکل کمبود آب کابل توجه نگردد، کابلیان مظلوم دیر یا زود به خاطر کمبود آب دستخوش فاجعۀ عظیم انسانی خواهند شد. ولی دولت دست نشاندۀ اجنبی خمی به ابرو نمی آورد، چنانکه هشت ثور 1387 را در حالی جشن گرفتند و طربها کردند که مردم فقیر کشور از گرسنگی نان قاق و سبوس جست و جو می کردند ولی کمتر می یافتند. نگارنده صحنه ای را در تلویزیون آریانا دید که اطفال خرد سال سبوس (نان قاق) را که در سابق به حیوانات خورانده می شد، به آب تر کرده می خوردند. و این صحنه های دلخراش مصادف با روز هایی بود که دولت پوشالی در قدوم منحوس هفت و هشت ثور 1387 بد مستی می نمود و مسیر رسم و گذشت موتر های دولتمردان بی پروا و بی مسؤلیت را آبپاشی می کرد. در عین زمان ملا ها جیره خوارش مزورانه تبلیغ اسلامی سر داده بودند. شرم آور تر از همه اینکه روشنفکران خود فروخته و درباری در حالیکه به جمع ملا ها پیوسته اند، آیاتی از حقوق بشر می خواندند.

چنانکه عکس ها و اسناد تاریخی نشان می دهند، محیط کابل در گذشته سرسبز بوده است. سطح آب چاه هاییکه در اواسط دهۀ 1960 در اعماق 2 تا 3 متر قرار داشت، دیریست که تا اعماق 10 تا 15 متر و بیشتر از آن فرو کاست نموده اند. سؤال در اینجاست که چرا سطح آبهای رویزمینی و زیر زمینی پایین افتاده اند. آیا عوامل این تغییرات تنها طبیعت است و یا اینکه اولیای امور و باشندگان شهر سبب چنین تغیراتی پنداشته می شوند و یا هردو؟ در این رابطه در مباحث بعدی صحبت می گردد.

در هر حال، ملیونها کابلی، مانند سایر وطنداران ما در ولایات، به منابع آب سترۀ نوشیدنی دسترس ندارند، در حالی که حق دسترس به آب نوشیدنی از جملۀ حقوق اولیه پنداشته می شود و این ضرورت حیاتی صحت و حرمت انسان است. در منشور مؤسسۀ ملل متحد قید گردیده که "هر انسان روزانه باید حد اقل به 25 لیتر آب پاکیزه دسترس داشته باشد". قرار معلومات این مؤسسه بیشتر از یک ملیارد انسان، من جمله هم میهنان ما، به این مادۀ حیاتی دسترس ندارند. و این در حالیست که سالانه بیش از 60 ملیارد متر مکعب آب از افغانستان بیهوده خارج می شود. لذا حل معضلۀ آب به منظور نوشیدن و زراعت و آبیاری و صنعت غرض پلانسازی انکشاف شهری از اهمیت عظیمی برخوردار است. در صورتی که آب کافی تهیه نگردد و آبرسانی به طور عادلانه صورت نگیرد، انکشاف اجتماعی اصلاً ناممکن بوده و مشکلات اجتماعی ـ اقتصادی و حفظ الصحۀ محیطی و فقر و تنگدستی حل نمی گردند (1). با تهیۀ آب به منظور زراعت امکانات آن موجود است که از یک جانب تعداد زیاد زارعان کشور که اکثریت باشندگان افغانستان را تشکیل می دهند، صاحب کار شوند و از جانب دیگر با سرمایه گذاری کم، تولید بیشتر صورت گیرد [2، ص 80]. آب کلید پیشرفت متداوم جامعۀ بشری بوده و حربۀ مقابله با گرسنگی است.

این رساله بدون تفسیر و تفصیل مسایل آبشناسی، نگاشته می شود، زیرا که عموم خوانندگان ارجمند را مد نظر دارد. بنا بر آن کوشش می گردد که مشکلات آب کابل به منظور نوشیدن و آبیاری به صورت مختصر مورد مداقه قرار گرفته و راه های خروج از آن پیشکش گردند. به امید آنکه کابلیان عزیز بیشتر از این با وجود "آب در کوزه تشنه لبان نگردند" و کابل خرمی گذشته اش را باز یابد. به امید روزی که این شهر بار دیگر به زیبایی هایش که شایستۀ آنست و در دامن آن پرورش یافته و انکشاف کرده، برسد.

 

2.1 ـ اوضاع طبیعی کابل :

کابل در شرق افغانستان در یک حوزۀ فرو افتاده که در حصار کوهستانها می باشد و حدود 1600 کیلو متر مربع وسیع است؛ قرار دارد. این حوزۀ فرو افتاده که در جنوب از گلباغ آغاز شده و در شمال تا دامنه های کوه صافی میرسد در غرب به کوه های پغمان پیوست بوده و در سمت شرق تا دور و بر لته بند امتداد می یابد. این منطقه که ارتفاع آن از سطح بحر بین 1760 تا 1900 متر قرار دارد، در اثر حرکات طبقات زمین در امتداد شکستگی های بزرگ به وجود آمده [3] در طول چندین ملیون سال به آهستگی نزول کرده و باعث آن گردیده که در بین آن ترسبات ضخیم به وجود بیاید. در اعماق این حوزۀ فرو افتاده احجار قدیمی قرار دارند که با گذشت زمان سخت شده و غیر قابل نفوذ آب گردیده اند. ولی در سطوح بالایی این حوزۀ "کاسه مانند" ترسبات جوان وجود دارد که متناسب با ساختار های خود قابلیت نفوذ آب را دارند. کوهستانهای دورادور این حوزه از احجار مختلف کریستلی و کهنسالی ساخته شده اند که عمرهای متفاوت داشته، تغییرات و تحولات زیای را از سر گذشتانده اند. احجار این کوهستانها با گذشت ملیونها سال در جریان فرسایش طبیعی تخریب شده و از دورادور حوزه به داخل آن که قسماً تحت آب قرار داشت منتقل شده و در آنجا ترسب کرده اند. بسیاری این ترسبات از ریگ ها، ریگ سنگها، جغله سنگ ها و احجار آهکی متشکل بوده که ضخامت آنها تا 600 متر میرسد و طبقات آبگیر را می سازند. به این ترتیب در حوزۀ فرو افتادۀ کابل سه طبقه احجاری از ریگ ها و جغله های انتقالی ساخته شده اند که به موازات دریا های کابل، پغمان و لوگر قرار داشته، دارای مسامه های زیاد بوده و آب را در خود ذخیره کرده می توانند. در بعضی جاها ریگ ها و جغله ها با هم سمنت شده و کانگلومیرات (Conglomerate) ها را به وجود آورده اند. مردم کابل به این احجار سخت شده "منگ" می گویند که باعث نقصان در قابلیت ذخیره و بازدهی آب طبقات می گردند. در قسمت های تحتانی این طبقات آبدار لایه هایی مرکب از احجار آهکی و احجار ریزه دانه به مثابۀ مانع قرار دارند که در آن آب نفوذ نمی تواند. در عصر یخچالی زمین، در سطح بالایی این طبقات آبگیر، یک طبقۀ از لوس (شبیه گِل رُس) ترسب کرده و احجار آبگیر را پوشانیده و باعث گردیده که در بسیاری جا ها آب به طبقات آبگیر نفوذ کرده نتواند. لذا در همچو مناطق آب های باران به سطح زمین به جریان افتیده و گاهگاهی باعث آبخیزی می گرد.

در قسمت های وسطی این حوزۀ فرو افتاده که آبهای رویزمینی از آنجاها بیرون رفته نمی توانند، نیزار ها، باتلاق ها و چمنزار ها به وجود آمده و محیط خاص نباتی و حیوانی را ساخته اند، مانند چمن های بینی نیزار، جبه زار های اطراف میدان هوایی کابل، دلدلزار های منطقه حسن خیل، جبه زار های کارتۀ چهار، چمنزار های خواجه بغرا، ده کیپک و وزیر آباد، نیزار های کول حشمت خان و غیره[4]. تبخیر دوامدار در همچو مناطق باعث ازدیاد نمک در طبقات زمین گردیده و آب عده ای از چاهها را شور نموده است، به طور مثال در بعضی از مناطق خیر خانه و اطراف میدان هوایی کابل.

حوزۀ فرو افتادۀ کابل توسط کوه های شیردروازه، آسمایی و علی آباد به دو بخش تقسیم میشود. سمت شرق این حوزه شامل شهر کهنه و شهر نو کابل گردیده و تا مناطق کارتۀ پروان، خیر خانه، شش درک، بگرامی، پلچرخی، میدان هوایی کابل و اطراف آن و دامنه های کوه صافی میرسد. سمت غرب این حوزه از مناطق گلباغ شروع شده، ساحۀ چهاردهی را احتوا نموده تا پغمان و دور و بر گذرگاه و دهمزنگ می رسد (تصاویر 4 و 5).

 

تصویر 4 : گوشۀ بخش شرقی حوزۀ فرو افتادۀ کابل.

 مناطق کارتۀ پروان و خیر خانه. تابستان 2002.

تصویر 5 : نواحی از بخش غربی حوزۀ فرو افتادۀ کابل.

مناطق غرب چهاردهی که قبل از جنگ سر سبز و شاداب بود.

 

جریان آبهای رویزمینی چون دریا های کابل، پغمان و لوگر باعث تغییراتی در حوزۀ فرو افتادۀ کابل گردیده است. از بهر مثال این دریا ها در بعضی قسمت ها طبقۀ لوس را از میان برده و طبقات پایینی را عریان کرده که باعث نفوذ آب در این طبقات شده است. این دریا ها چندین بار باعث دگرگونی و تغییر شکل این حوزه گردیده اند. جالب توجه است که دریای کابل همزمان با مرحلۀ چین و تاب خوردن کوه های اطراف آن وجود داشته است. از بهر مثال در منطقه پل آرتل دیده می شود که با گذشت زمان کوه های آسمائی و شیر دروازه که در اصل با هم پیوست بوده اند بالا آمده، توسط دریای کابل خورده شده و در سطح زمین از هم جدا شده اند. این بدان معنی است که همزمان با خیزش این کوهها، دریای کابل مسیر خود را تخریب کرده و مواد آنرا انتقال داده که در نتیجه شکل امروزی را به خود گرفته است.

همچنین در گذشته های دور منطقۀ تنگی غارو مسدود بوده و آب از آن عبور کرده نمی توانست. از اینرو در ساحۀ کابل بحیرۀ کوچکی به وجود آمده که در آن ترسباتی به ضخامت چندین صد متر صورت گرفته است. سر انجام در یک زمان دیگر آب این بحیره زیاد شده و از طریق تنگی غارو راه خود را به طرف شرق باز کرده و مقدار زیاد ترسبات حوزه را با خود برده و سطح ترسبات آن بحیره را چقور کرده است. نواحیی که از دستبرد دریاهای کابل و لوگر دور بودند، به صورت تپه ها باقی مانده اند. مانند تپه های مرنجان، تپۀ بی بی مهرو، تپۀ شیر پور، تپۀ های سیاه سنگ و غیره که همه بقایای ترسبات به هم پیوسته ای بوده اند؛ که اینک از هم جدا افتیده اند. با آنهم گاهگاهی که دریای کابل در اثر رسوبات مسیر خود را خودش بند می ساخت، باعث آن می شد که آبخیزی صورت بگیرد. در نتیجه ترسباتی صفه مانند و در سطوح هموار در دو طرفۀ دریا های کابل، پغمان و لوگر به وجود آمده که دارای خاک های خوب زراعتی می باشند. حوزۀ فرو افتادۀ کابل قابلیت های زیر را دارد :

 

1 ــ خاک های خوب زراعتی و امکانات خوب زراعت، مالداری و باغداری.

2 ــ امکانات خوب آبیاری، زیرا نشیب منطقه و دریا حتی امکانات رساندن آب به دامنۀ کوهستانها را دارد. به قسم مثال در طول صد ها سال بالاحصار کابل از دریای کابل آبیاری می گردید، با وجود آنکه از سطح دریای کابل بیشتر از 100 متر بالاتر قرار دارد.

3 ــ امکانات خوب ذخیرۀ آب در طبقات پائین.

4 ــ اوضاع مساعد اقلیمی، چنانکه حد اوسط حرارت در ماه جنوری به منفی 3 درجۀ سانتی گراد و در جولای به 25 درجۀ سانتی گراد می رسد. تفاوت ارتفاع، تفاوت حرارت را باعث گردیده، لذا مناطق فرو افتاده گرم و ارتفاعات سرد اند. از اینرو وزش نسیم سرد بهاری که از دامنه های هندوکش از کوهستانهای سالنگ و پنجشیر منبع می گیرند نه تنها لاله های کوهدامن و کوهستان را در بهار خندان و شگوفا می سازند، بلکه سر و روی کابل را نوازش کرده، باعث آن گردیده که در شب های تابستان هوای کابل معتدل و گوارا گردد.

مقدار بارندگی که به صورت معمول بین ماه های قوس و ثور صورت می گیرد به طور اوسط به 330 ملی متر در سال می رسد. به این ترتیب حوزۀ فرو افتادۀ کابل دارای اقلیم نیمه قاره ئیست، یعنی این که این مقدار بارندگی برای نموی بسیاری نباتات کافیست تا به ثمر برسند [2، ص 24]. بارندگیهای بیشتری که در کوهستانهای دورادور کابل صورت می گیرد، دریا های این مناطق را در بهار و شروع تابستان تغذیه می کنند که این دریا ها به نوبۀ خود آبهای زیر زمینی را تغذیه می نمایند. لاکن با پایان یافتن ذوب برفها، دریاهای مذکور نیز خشک می گردند.

چنانکه در بالا تذکر یافت، احجار مسامه دار حوزۀ فرو افتادۀ کابل توسط یک طبقه گِل لوس پوشانیده شده که قابل نفوذ آب نیست. این مسأله که زمانی به حیث مصیبت ملی تلقی می شد، امروز باید سعادت ملی خوانده شود، زیرا که طبقات لوس از نفوذ گنداب ها و فضله آبها به طبقات آبهای زیر زمینی، در شهر چهار و نیم ملیونی بدون کانالیزاسیون، جلوگیری کرده و تا حدودی آبهای زیرزمینی را محافظت می کند. در نتیجه یک مقدار این گندابها در سطح زمین به جریان افتیده و تبخیر می شوند و آبهای زیر زمینی تا حدودی از نفوذ آن همه کثافات در امان می مانند.

 

3.1 ـ سیر تاریخی شهر کابل :

مشخصۀ عمدۀ حوزۀ فرو افتادۀ کابل در دامن تاریخ موجودیت ساحات وسیع زراعت و آبیاریست که از فیض دریا های کابل، پغمان و لوگر سر سبز و شاداب گردیده بودند. چون دریا های کابل، پغمان و لوگر نشیب طبیعی کافی دارند، این دریا ها با اضافۀ اقلیم مساعد از گذشته های بسیار دور امکانات زراعت و آبیاری را مهیا ساخته و زمینۀ آنرا مساعد کرده اند تا کابل به مثابۀ یکی از کانونهای مدنیت های کهن گیتی به حیث مرکز تجارتی، اداری و فرهنگی در طول هزاران سال رشد نماید. کابل به روایت تاریخ در 2000 سال قبل از میلاد مسکون بوده که این منطقۀ مسکونی در شیوه کی قرار داشته است. این شهر از زمانه های دور، بین دو حوزۀ متمدن قدیم یعنی گندهارا در غرب و تاکسیلا در شرق موقعیت داشته و با هردو حوزه روابط گستردۀ تجارتی و فرهنگی بر قرار کرده بود. "کابل نظر به موقعیت و مکان خویش از ابتدا مرکز تجارت دو منطقۀ عظیم آسیا یعنی هندوستان و ترکستان بوده است و به قول هیرودوت مؤرخ یونانی مال التجاره کابل در تمام بازار های یونان و روم مشتری داشته است" (یک ص 23). کوروش در سال 550 قبل از میلاد و اسکندر مقدونی در سال 327 قبل از میلاد از این شهر عبور کرده اند. در اولین سدۀ بعد از میلاد بالاحصار کابل به صورت دژ دفاعی به وجود آمده است. چنانکه آثار متعدد بودایی من جمله معبد چکری نشان می دهند، کابل در عصر کوشانیها مرکز فرهنگ بودایی گردید. این شهر در سال 987 در عصر غزنویان توسعه پیدا کرده و بالاخره در عصر مغلان در سال 1504 به حیث پایتخت شناخته شد. اساس خطوط عمدۀ شهر امروز کابل در عصر ظهیرالدین بابر گذاشته شده و شگوفایی های زیادی را پشت سر نهاده است. کابل در واقع به حیث مرکز اداری و مرکز آماده گیری برای لشکر کشی ها جانب هندوستان پیوسته رونق تازه می یافت. بابر در شهر کابل اساس هفت باغ بزرگ را نهاد، مثل باغ بابر شاه، باغ الم گنج، باغ شهر آرا، باغ جهان آرا، باغ علی مردان، باغ عمومی و غیره که پسانتر حوض های آب هم در آنها ساخته شد و همه از آب دریای کابل فیض می بردند (تصاویر 6 و 7).

 

تصویر 6 : محور مرکزی باغ بابر در سال 1842.

تصویر 7 : باغ بابر، نگاه از شرق به طرف غرب، 2006.

 

کابل قبل از زمامداری بابر و به خصوص بعد از آن باغستان بزرگی بود که در آن هزارها باغ خرد و بزرگ به شادابی حوزۀ فرو افتادۀ کابل می افزودند. از بهر مثال کافیست از چند تای آن نام گرفته شود مانند باغ بالا، باغ قاضی، باغ عمومی، باغ زنانه، باغ نور افشان، باغ میرزا نعیم، باغ بدگر، باغ بهشت، باغ مهتاب، باغ بنفشه، چهار باغ، نیله باغ، ناصر باغ، باغ وزیر، باغ دارالامان، باغ چهلستون، باغ وفا، باغ لطیف، باغ رئیس، باغ وکیل، باغ قلم الدین به اضافۀ هزار ها باغ دیگر که در چهاردهی، پغمان، شیوه کی و مناطق حومۀ کابل قرار داشتند مثل گلباغ، قره باغ و استالف با تفرجگاههای بهزادی و خواجه سیاران و غیره. در مجموع در ولایت کابل حدود صد هزار [4] باغ خرد و بزرگ وجود داشت که نشانه ای از فراوانی و مدیریت خوب آب می باشد.

باغ لطیف در حومۀ کول حشمت خان جای مسابقات پهلوانی و محل تجمع عیاران کابل بود. شاعری، زیبایی های باغ لطیف را به شعر کشیده و هنرمند شهیر کشور آقای استاد ځلاند آنرا به آهنگ "دلبرکم بیا به کابل بریم" سروده که در مورد باغ لطیف چنین گوید :

 

باغ لطیف است خوش و دلپذیر         سیر گُل و سوسن و سنبل بریم

دلبرکم بیا به کابل بریم

 

جالب توجه است که با وجود آنکه قلمرو بابر شاه از هندوستان تا روسیه می رسید، او علاقه مند بود در کابل اقامت کند و هم در آنجا دفن شود. تاریخ نویس شهیر کشور استاد احمد علی کهزاد در اثر گرانبهای خود به نام بالاحصار (دو، ص 72) از یاداشتهای بابر و دخترش گلبدن بیگم نقل قول کرده می نویسد که : "علاقه بابر به کابل به عشق رسیده بود و تا آخر عمر که صاحب امپراتوری عظیمی شد، کابل را به هیچ یک از پسران و دختران و بستگان خود حتی به اسم هم نداد و آنرا خالصۀ خویش باقی گذاشت." عامل عمدۀ این علاقه مندی بابر به کابل زیبایی، شادابی، طراوت و آب و هوای خوشگوار این شهر بود. خوانندگانی که به طراوت فراوان و مرغزار های بی شمار و زیبایی های جویبار کابل در عصر بابر و بعد از آن علاقه مند باشند، می توانند به کتاب بالا حصار علامه کهزاد و به کتاب پادشاه نامه مراجعه نمایند. صایب تبریزی در سفری به سوی هند به کابل رسیده و از سرسبزی و شادابی این شهر به حیرت افتیده و قصیده ای در وصف آن سروده که زیبایی های کابل را تعریف می کند که اینک دو بیت از آن از بهر مثال ذکر می گردد :

 

کابل

 

خوشا عشرت سرای کابل و دامان کهسارش    کـه ناخـن بر دل گل می زند مـژگان هر خارش

ز وصف لالۀ اورنـگ بر روی سخن دارم      نگه را چهره خون سازم ز سیر ارغوان زارش

 

همچنانکه شاعر معاصر کشور مرحوم ضیای قاریزاده گوید :

 

مشک تازه

                        مشـک تـازه مـی بـارد، ابر بهمن کابـل           موج سبزه می کـارد، کوی و برزن کابل

                        ابر چشم تـر دارد، سبزه بال و پر دارد           نگهت دگـــر دارد، سـرو و سـوسـن کابل

                        آب سرد پغمانش، تـاک و توت پروانش           زنـده می کند جانـش، طـرفه مـأمـن کابل

 

هکذا آقای تیمور شاه تیموری شاعر معاصر افغان در وصف بهار کابل غزلی سروده که بیتی از آن ذکر می گردد:

 

                        کابلستان گر روی، بینی بهشت عنبرین           صد هزاران تاج پر گل زیر سر دارد بهار

 

شعرای زیادی در وصف کابل و بالا حصار آن شعر سروده اند، من جمله ملک الشعرای زمان محمد طالب آمُـلی، چنانکه گوید:

بخور در ارگ کابل می بگردان کاسه پی در پی           که هم کوه است و هم دریا و هم شهر است و هم صحرا

 

یکی از سلاطین مغولی هند، کابل را در موسم بهار باغی از باغستان بهشت دانسته و سلطان دیگر بابری هند در وصف کابل گوید : کابل در فصل بهار و موسم گل چنان زیباست، که حین ورود به آن کفشها را باید از پای بدرآورد، مبادا گلهایش زیر پا گردند. طالب آملی در وصف بالاحصار کابل چنین فرماید :

 

نه چون کابل به عالم هست شهری               نه زین سان قلعه در آفاق جائی

 

تیمور شاه ابدالی در سال 1773 بار دیگر کابل را به حیث پایتخت کشور انتخاب کرد. علاوه بر این کابل از دیر زمانی مرکز تجارتی بین اقوام اروپایی و آسیای مرکزی به حیث نقطۀ تلاقی به جانب هند شناخته شده بود. انگلیس ها در تجاوز سال 1839 بر افغانستان کابل را تسخیر کرده و در سال 1842 به خاطر انتقام، بخش هایی از آن شهر زیبا را آتش زدند.

در عصر امیر شیرعلی خان فعالیت های گسترده عمرانی در کابل آغاز گردید. در دورۀ امیر عبدالرحمان خان در سالهای دهۀ 1880 کابل بنا بر پروگرام انگلیس ها به حیث مرکز تجارتی و سوق الجیشی در چهار مرحله آباد شد. امیر حبیب الله خان پلانهای عمرانی کابل را توسعه داده و شاه امان الله خان آنرا گسترده تر انکشاف بخشید. اعلی حضرت شاه امان الله خان در نظر داشت آن شهر زیبا را زیبا تر و صنعتی بسازد، چنانکه پلان های بنیادی طرح کرده سرک های مثل سرک دارالامان را آباد و ماستر پلان شهر کابل را روی دست گرفته، آب نوشیدنی را از پغمان به کابل رساند. ولی افسوس که آن پادشاه ترقیخواه به دسیسۀ انگلیس و به کمک ملاهای داخلی، من جمله خانواده مجددی، مجبور به ترک وطن گردید.

بدین ترتیب شهر کابل دوره های متعدد و فرود و فرازهای زیادی را از سر گذشتانده است. اعمار ساختار های مدرن این شهر در چوکات ماستر پلان در دهۀ 1960 توسط روسها آغاز گردیده و تا سال 1993 ادامه یافت. این پلان خطاهای نا بخشودنی بسیار داشت چنانکه ساختار اصلی و طبیعی شهر را که در طی هزاران سال شکل گرفته بود، از اساس دگرگون کرد. دولت افغانستان چه در زمان ظاهرشاه و چه هم در زمان داوود خان به این دست درازی های روسها وقعی نگزارده و ناظر بی غرض صحنه بودند. روسها در سال 1979 بر افغانستان تجاوز نموده، کابل را تسخیر کرده و آنرا به قرارگاه اصلی خود تبدیل نمودند. اولین جنایت تاریخی را بعد از انگلیس ها و روسها در حق شهر کابل، خلقیها و پرچمیها مرتکب شدند. چنانکه بخش هائی از کابل در سالهای جنگ بمباران و تخریب شد و مرغزارهای آن به سنگرهای جنگ تبدیل شده درختان آن از بین رفت. به گونۀ مثال درختان دو طرفۀ سرک دارالامان را که در عصر امانی در چهار رسته غرس شده بودند و درختان باغ قصر دارالامان را، به بهانۀ اینکه مجاهدین خود را در عقب آنها ستر و اخفا می کنند، از بین بردند. با همین بهانه درخت های دو طرفۀ سرک کابل ـ پروان را از بیخ و بن قطع کردند. علاوه بر این هزاران درخت نیله باغ، آن جنگل باغ قدیمی و زیبا را، که در چهاردهی کابل به موازات سرک دارالامان موقعیت داشت، از بین ببردند. مضاف بر این، پلان انکشاف شهری را دو دسته به ارباب روسی تقدیم کرده و شهر را به منظور کسب موفقیت در جنگ، از اساس دگرگون ساختند. آنگاه پرچمیهای خیانتکار در یک کودتا، کابل عزیز را دزدانه به دست برادران رضاعی اخوانی خود سپردند تا دمار از جان آن شهر نازنین بر آرند (تصاویر 8 ، 10 و 11).

 

تصویر 8 : قصر دارالامان که بر اثر جنگهای احزاب اسلامی تخریب گردید.

تصویر 9 : قصر دارالامان، مظهری از هویت ملی، آزادی و دیموکراسی و پیشرفت عصر فرخندۀ امانی قبل از تخریب.

تصویر 10 : قصر چهلستون که بر اثر جنگ های احزاب اسلامی تخریب گردید.

تصویر 11 : مناطق تخریب شدۀ شهر کابل توسط احزاب  اسلامی که در بعضی از آنها مردم زندگی می کنند.

 

کابل بر اثر جنگهای داخلی در سالهای 1992 تا 1995 به دست جلادان تنظیم های به اصطلاح "اسلامی" چون مسعود ـ ربانی، گلب الدین، سیاف، محقق، خلیلی، مزاری، دوستم و شرکای شان به تل خاک و خاکستر بدل شد. در اثر این جنگ ها خون حدود 60 هزار نفر از باشندگان بی گناه آن به خواست این جنایت کاران ریختانده شده، ثروت های مادی و معنوی آن به یغما رفته و صد ها هزار نفر از باشندگان این شهر آواره و بی خانمان گردیدند. این جلادان ملیاردها دالر ثروت های شهر را تاراج کرده و پایتخت را در مزدوری اجانب به خاک و خون کشانیدند. باید یاد آوری گردد که جنایات اقتصادی که بر شهر کابل از جانب جلادان اسلام سیاسی وارد آمد، چنان عظیم است که در قیاس نمی گنجد. قرار تخمین وزارت تجارت و صنایع وجهِ این خساره ها سر به دو صد ملیارد دالر می زند. تنها اعمار مجدد قصر دارالامان به دوصد ملیون دالر نیاز دارد. همینگونه قصر چهلستون، صد ها ساختمان دولتی، مکاتب، پوهنتون، ادارات، فابریکه ها و خانه ها و کاشانه های مردم همه تخریب شدند. این خرابه ها مدت های طولانی قلب کابل را خونچکان و وحشت احزاب به اصطلاح "اسلامی" را به مثابۀ جنایتکاران قرن در خاطره ها زنده نگه خواهد داشت (تصاویر 8، 10 و 11).

بعد از این وحشت احزاب اسلامی، در سال 1995 شهر به دست از گور برخاستگان تاریخ یعنی طالبان افتید که باقی آثار تاریخی این شهر را از بین بردند و قلب تپندۀ کابل را در سینه اش خاموش کردند. جالب اینست که ویرانگران کابل، اعم از خلقیها و پرچمیها و اخوانیها و طالبان چون برادران رضاعی یکدیگر اینک در ولسی جرگه، مشرانو جرگه و کابینه در شهری که به دست خود ویران کرده اند، غنوده و در جبهۀ نام نهاد ملی جمع شده و بر جنایات شان نظاره و افتخار کرده و از خون شهدای این شهر به دالر معاش می گیرند.

اعمار مجدد کابل بعد از سقوط طالبان در سال 2002 آغاز گردید که متأسفانه بدون کدام طرح علمی و سالم کاملاً خود سرانه هنوز جریان دارد. در نتیجه از زیبائی های طبیعی شهر به شدت کاسته شده و چهرۀ آن شهر نازنین و رخسارۀ آن گلستان ارم را کریه و زشت کرده اند. مناطق سبز کابل پیوسته برای ساختمانهای هشت رخ و نه گرد نقشه های وارداتی پاکستانی و ایرانی و عربی و اروپایی و ساختمانهای عصر حجر جا خالی می کنند. زورمندان و جنگسالاران خود سرانه به حریم شهر تجاوز می نمایند، زمین های مربوط به ملکیت عامه را تصاحب کرده و مطابق میل خود دگرگون می سازند و دولت افغانستان در ظاهر نظاره گر بی دخل این صحنه های دلخراش است. قرار اظهارات آقای یوسف پشتون وزیر توسعۀ شهری دولت دست نشاندۀ افغانستان با رادیوی بی بی سی[5] " در حال حاضر روزانه صد ها جریب زمین از سوی قدرتمندان به گونۀ غیر قانونی غضب می شود. به گفتۀ آقای یوسف پشتون، در حال حاضر در حدود سه ملیون جریب زمین در افغانستان به گونۀ غیر قانونی تصرف شده که بخش اعظم آن در ولایت های کابل و بلخ است. آقای پشتون می گوید که برنامه های توسعۀ شهری در برخی مناطق از جمله کابل به دلیل اینکه فرماندهان سابق محلی اراضی دولتی را به زور تصرف کرده اند، عملی نمی شود. او گفت که اکنون غصب زمین های دولتی روز به روز زیاد می شود. او می گوید که روزانه یک هزار تا یک و نیم هزار جریب زمین را در سراسر افغانستان از دست می دهیم. آقای یوسف پشتون گفت 50 در صد خانه های مسکونی شهر کابل به صورت غیر قانونی ساخته شده است. او از شهرک سازی توسط شرکت های خصوصی هم انتقاد کرده گفت که این شرکت ها بدون برنامه ریزی شهری این کار را انجام می دهند. او اضافه کرد که مسؤلان برخی از شرکت ها نه تنها از حدود تعین شده برای شهرک ها فراتر رفته اند، بلکه شرایط توسعۀ شهری را هم در نظر نگرفته اند." این اظهارات یک وزیر بی صلاحیت و تماشابین، دست نشاندگی دولت افغانستان و وزرای خیانتکار آنرا به وجهِ احسن نشان می دهد. جالب این است که آقای پشتون از زمینخوارانی چون دلگی مشر قسیم فهیم یاد می کند که تا چندی قبل با ایشان در میز کابینه همکاسه بود. بنا بر آن اگر آن یکی جنایتکار و زمینخوار است که هست، این دیگری همکاسه و همخوابه اوست. از این رو نه تنها مزدوران خلقی ـ پرچمی و اخوانی مسؤول بربادی شهر کابل اند، بلکه دولت دست نشانده، من جمله وزرای توسعۀ شهری و شاروال های کابل در بربادی شهر به صورت مستقیم دخیل بوده و نقشی کمتر از جنایتکاران ندارند.

 بدین شرح، شهر زیبا و تاریخی کابل که سرسبز بود و آب کافی داشت، قدم به قدم از سر سبزی تهی شده و هر روز یک گام به فاجعه نزدیک تر ساخته شده می رود. در حالیکه سر سبزی و شادابی شهر نه تنها به زیبایی شهر می افزاید، بلکه بر روح و روان باشندگان آن تأثیر می گذارد. مناطق سبز حیثیت شُش شهر را دارند تا مردم را از گندیدگی و کثافت رهایی دهد. از اینرو ضرور است که تضاد بین طبیعت و شهر به حد اقل تقلیل یابد. در این رابطه اعمار کانالیزاسیون و تمدید نل های آبرسانی، صیانت از محیط زیست، انکشاف زراعت و باغداری و احیای ساختار های عنعنه ئی مددگار اند که همه به آب نیازمند اند.

 

4.1 ـ استفادۀ عنعنه یی از منابع آب در کابل :

کشت و زراعت در کابل به طرز عنعنه یی به سه طریق صورت می گیرد که شامل شیوۀ آبیاری، للمی و استفاده از آبهای چشمه و کاریز است. معمول ترین این شیوه، آبیاری از آب دریا ها می باشد که از این آب غرض نوشیدن هم استفاده می شد و هنوز هم می شود. از آب چاه ها در زراعت کمتر کار گرفته می شد، بلکه آب چاه ها بیشتر برای نوشیدن به مصرف می رسید. همچنین در بعض مناطق برای آبیاری از ارهد و کاریز کار می گیرند. کاریز وشیوۀ استفاده از آب کاریز و اهمیت آن در جامعۀ افغانستان در نوشتۀ جداگانه مورد تدقیق قرار می گیرد.

چنانکه در بالا ذکر شد، مشکل عمدۀ مردم کابل تنها کمبود آب نبوده، بلکه در اختیار نبودن آن در جریان سال است. یعنی اینکه مقدار فراوان آب که در تابستانها ضرورت به آن خیلی زیاد می گردد، در زمستانها ضایع می شود. برای رفع مشکل آب به خصوص در تابستان ها از زمانه های دور کوشش شده که با وسایل ابتدایی سد های آبگردان اعمار نمایند. با بند کردن مسیر دریا سطح آب دریا را بالا برده و آنرا در جویها رهنمایی می کنند. این جویها با موازات دامنۀ کوه ها با میلان کمتر از میل دریا کشیده شده و ده ها کیلومتر ادامه یافته و امکانات آبیاری زمینهایی را که بالاتر از سطح دریا قرار دارند، مهیا می سازند. این سیستم آبیاری چنان ماهرانه به کار رفته که به صورت تقریبی سراسر حوزۀ فرو افتادۀ کابل توسط دریا های کابل، پغمان و لوگر تحت آبیاری قرار داشت. تنها در بالای دریای کابل همه ساله ده ها بند کوچک و ابتدایی ساخته می شده که آب دریا را به مناطق دور و نزدیک دو طرفۀ دریا می رساند.

در اینجا لازم است تذکری از بالا جوی داده شود که از منطقۀ تنگی سیدان در منطقۀ جنوب غرب کابل از دریای کابل منبع می گرفت و به موازات درۀ کابل، مناطق وسیعی را در قلعۀ فتوح، چهلستون، قلعۀ غیبی، واصل آباد تا باغ بابر آبیاری کرده از نواحی چنداول و شهر کهنۀ کابل گذشته و به بالا حصار کابل می رسید. بالا جوی کابل بعد از آبیاری باغستانهای شهر کهنه و بالا حصار به کول حشمت خان می ریخت، بالخاصه در زمستانها ذخایر آب این کول را بالا می برد. جالب توجه است که کابل قدیم تا حدودی توسط بالا جوی آبیاری می شد، چنانکه در مناطق دور و بر سینمای پامیر ترکاری کشت می شد. از همین روست که شفاخانۀ ابن سینا را به نام "شفاخانۀ گندنا" یاد می کردند که در مزرعه گندنه اعمار گردیده است. همچنان پایان جوی که به موازات بالاجوی و در فاصلۀ دو سه صد متری در ارتفاع پایانتر آن جریان می کرد، نقش ارزنده ای در سرسبزی کابل داشت. همین طور در سمت غرب دریای کابل در منطقه چهاردهی جویهای متعددی کشیده شده بود که تا نواحی علاءالدین، قلعۀ وزیر و گلخانه همۀ مناطق را آبیاری میکردند.علاوه بر این از داخل شهر چندین جوی مانند جوی شیر، نهر درسن و غیره کشیده شده بود که چمن ها و باغهای شهر را آبیاری می کردند. در منطقۀ اندرابی بندی در بستر دریا بسته می شد که به نام بند ناظر صفر[6] یاد می گردید و تا نواحی بی بی مهرو، کلوپ عسکری و میدان هوایی آب می رساند (تصاویر 12 و 13).

 

تصویر 12 : هدایت آب دریای کابل به باغ های داخل شهر،

1967.

تصویر 13 : هدایت آب دریای کابل به دور و نواح شهر، 2007.

 

از منطقۀ پل محمود خان جویی به سمت شش درک کشیده شده بود. احتمال دارد که این منطقه به خاطر آن به این نام مسما شده باشد که این جوی در آن محل به شش بخش (درک) تقسیم می شده است. جویهایی که از دریای کابل منبع می گرفتند، سراسر کابل را به باغستانها، تاکستانها و مزارع سبز و شاداب تبدیل کرده بودند.

آب دریای پغمان در مناطق فاضل بیگ، قلعۀ جمادار، اُنچی باغبانان، مهتاب قلعه، قلعۀ واحد تا گذرگاه به مصرف می رسید. سیستم آبیاری که بالای دریای لوگر ساخته می شده هم به عین ترتیب دریای کابل بود. زیبائیها و شادابیهای مناطق سهاک، شیوکی، ده یعقوب، کمری و غیره محصول همین سیستم آبیاری بالای دریای لوگر بود. از دریای لوگر چند جوی به طرف شهر کابل کشیده شده که آب آنرا تا چمن حضوری و زنده بانان می رساند. یکی از این جوی ها که از نواحی بینی حصار می آمد از منطقۀ خـُمدان گذشته تا چمن حضوری می رسید و در منطقۀ پل محمود خان به دریای کابل می ریخت. در منطقۀ دروازۀ لاهوری، نزدیک منار نجات شاخه ای از این جوی جدا شده تا کول های چمن حضوری می رسید. در داخل این کول جزیرۀ کوچکی ساخته شده بود که تا قبل از کودتای منحوس ثور در ایام جشن استقلال از روی این جزیره و داخل این کول آتش بازی صورت می گرفت.

از آب جویهای کابل برای نوشیدن نیز استفاده می شد و مردان در آن غسل کرده و وضو می گرفتند و کودکان در آن آببازی می کردند. حیوانات مردم نیز از جوی آب می خوردند. علاوه بر این زنها کالا و ظروف خانه را در کنار این جویها می شستند و در بعض جاها آب فضلات کوچه ها نیز در این جویها می ریخت. از اینرو آب این جوی ها به طرف سرچشمه پاک و پاکتر می بود و هر چه از سر چشمه دورتر می شد کثیف تر می گردید. در زمستانها آب این جوی ها پاکیزه تر می بود، زیرا از یک جانب مقدار آب بیشتر می شد و از جانب دیگر در نتیجۀ سردی رشد و فعالیت حیوانات و نباتات آبی کم شده، فضله آبها یخ بسته و قدرت انحلال آب نیز پایین می رفت. بدون شک نوشیدن چنین آبهای باعث مریضی های گونگون می گردید. در هر حال این جویها توسط آبی که از بستر آنها نفوذ می کرد و فلتر می شد، باعث تقویت آبهای زیر زمینی گردیده و تعادل طبیعی را بین آبهای رویزمینی و زیر زمینی بر قرار می کردند. این سیستم آبیاری عنعنه یی خصوصیات مثبت و منفی داشته توانایی بهتر شدن را دارند. به طور مثال در بعضی جا ها ضیاع آب جویها چه از طریق نفوذ در بستر جویها و چه از طریق تبخیر خیلی زیاد است و سیستم توزیع و تنظیم آب وجود ندارد که در بعض موارد مخصوصاً در ایام کم آبی باعث منازعه بین زارعان کابل می گردید. نیاکان ما از قبل به موضوع ضیاع آب از طریق تبخیر پی برده و چاره ای سنجیده بودند، به طور مثال از قدیم الایام در دو طرفۀ جویها درخت توت می نشاندند که از یک جانب دو طرف جویها را استحکام می بخشید تا مانع ضیاع آب گردد و از جانب دیگر با انداختن سایه از تبخیر آب جوی جلو گیری کرده و میوۀ شیرین نیز حاصل گردد (تصاویر 14 تا 16).

نیاکان ما برای بقای این امر نیک، هوشیارانه مسایل طبیعی را با مسایل مذهبی گره زده این ارشاد مثبت را به وجود آوردند که نشاندن درخت توت ثواب و قطع کردن آن گناه دارد. نگارنده به خاطر دارد که در روستای شان دو سه نفر از موسپیدان ده در فصل بهار قبل از هر کار دیگر به پیوند کردن درختان توت می پرداختند، صرف نظر از اینکه درختان ملکیت که می بود، زیرا آنها این عمل را بحق ثواب می دانستند و چه بسا که درختان توت ملکیت عام پنداشته می شد.

تصویر 14 : جوی با درختان توت در منطقۀ سهاک، نزدیک شیوه کی، کابل.

تصویر 15 : هم نشاندن درخت توت و هم خوردن میوۀ آن ثواب دارد.

تصویر 16 : جویهای بی درخت ساحه را تخریب کرده تبخیر را زیاد می کنند.

 

از همینروست که اکثریت جویهای کابل با درختان توت مزین می بودند و از بسیاری درختان دیگر عمر بیشتر می کنند، زیرا تا زمانی که درختان کهنسال توت فرسوده نشوند، کسی جرأت قطع کردن آنها را نمی داشت. در بسیاری جا ها درخت توت را مقدس دانسته گاهگاهی در جوار درختان بزرگ توت زیارتی ساخته در پای آن شمع می افروختند. از همینروست که بعضی محله ها به نام این نبات پیوند خورده است، چون محل "یکه توت"، "درخت توت"، "بیگ توت"، "شاه توت" و غیره. ولی متأسفانه که این فرهنگ گهر بار مردم هم مانند بسیاری داشته های دیگر فرهنگی جامعه ضربت کاری خورده و در بعضی جاها نه از توت نشان مانده و نه هم از توتنشان و نه هم از پیوندگر توت.

 

5.1 ـ از کابل کهنه ولی زیبا تا کابل مدرن مگر کثیف :

با شرحی که از سیستم آبیاری در بالا رفت، روشن می گردد که سراسر حوزۀ کابل در طول صد ها سال سبز و خرم و شاداب و پر طراوت بود. "کابل با پارک های سبز و گل و گلزار فراوانش که در همه جا دیده می شد و با آسمان نیلگون و اشعۀ زرین خورشیدش در دهۀ 1960 در جملۀ زیباترین شهر های جهان حساب می شد" [4]. این شادابی و سرسبزی و هوای پاک و روشن حتی شامل مناطق مزدحم مرکز شهر هم می گردید (تصاویر 17 و 18).

 

تصویر 17 : پارک سرسبز و شاداب زرنگار در قلب کابل

قبل از تجاوز شوروی سابق در افغانستان [4].

تصویر 18 : هوای سترۀ کابل که تا قبل از تجاوز شوروی سابق در افغانستان از کنار تا کنار آن به روشنی معلوم می شد [4].

 

مناطق سبز دور و بر مرکز کابل از یک جانب هوای شهر را پاک نگه می داشت (تصاویر 17 و 18) و از جانب دیگر ضرورت ترکاری، میوه و غلۀ کابل را رفع می کرد. گذشته از این تعادل آب های رویزمینی و زیرزمینی را برقرار کرده بود و فضلات شهر به شکل طبیعی توسط دهقانان در امور زراعت به کار می رفت. از زمانیکه این سیستم قدیمی به هم خورده و سیستم بهتر از آن هم تعبیه نگردیده، زیبایی های شهر از بین رفته اند. از یک جانب با ازدیاد تعداد نفوس و عراده جات[7] و عمارات جدید گویا کابل مدرن گردیده، در حالیکه شهر غرق در فضلات، دود و گرد و خاک شده و صحت و سلامت مردم خساره مند گردیده است. از جانب دیگر چون برق کافی در کابل وجود ندارد، بنا برآن هزاران جنریتر دیزلی شب و روز چالان اند [4] که دود و ذرات کوچک سمی آن به گرد و خاک هوا چسپیده و به آلودگی آن می افزاید. گذشته از این در خانه ها غرض تسخین چوب و ذغال سوختانده شده و در خشت پزی ها و حمام ها تایر های کهنۀ موتر و پلاستیک را می سوزانند که در نتیجه هوا بیشتر غلیظ می گردد [4]. تحقیقاتی که در مورد، گرد و خاکی که در فضای کابل از سالها به این طرف در چرخ است، صورت گرفته، نشان می دهد که بیشتر آن دود و خاکستر و مواد غایطۀ انسان است. بر اساس تحقیقی که ادارۀ ملی محیط زیست افغانستان انجام داده در حال حاضر ذرات کوچک سمی در فضای این کشور هفت برابر بیشتر از کشورهای دیگر جهان است[8] (تصاویر 19 و 20).

 

تصویر 19 : دود، گرد و گازات مضر در هوای خفه کنندۀ کابل، سال 2007 [4].

تصویر 20 : کریکت بازان در خاکباد های روزمرۀ کابل، سال2007 [4].

 

هوای دود آلود کابل با گرد و خاکباد آن چنان غلیظ است که نفس انسان را در سینه اش خفه می سازد و موجب سرفۀ شدیدی می گردد که به نام "سرفۀ کابل" مشهور شده [4]. بیشتر از 70 در صد مریضی های کابل از هوای کثیف، فضله آب ها و فضلات نشأت می کند که در نتیجه امراض سرطانی پیدا شده که به خصوص از کودکان قربانی می گیرند. خارجی هائی که در کابل زندگی می کنند ماهانه یک بار به دوبی می روند تا از مشقات کابل گریخته، استراحت و تجدید قوت کنند [4]. علاوه بر این همه روزه مناطق سبز شهر از بین می روند و در جای آنها تعمیرات بد منظری قد بر می افرازند. از مناطق سبز شیر پور، بی بی مهرو، وزیر آباد، شیوه کی و چهاردهی کمتر اثری باقی مانده است. در سایر کشورها معمول است که منازل مسکونی را در دامنۀ کوهها و بلندیها می سازند و ساحات پایین افتاده را سبز نگه می دارند تا از یک طرف نمای شهر حفظ گردد و از جانب دیگر هوای شهر پاک ماند. ولی معلومم نیست که در ملک ما چرا همه چیز باید سر چپه باشد.

با این شرح دیده می شود که کابل کهنه ولی زیبا به یک کابل مدرن مگر کثیف تبدیل می شود و نفس باشندگان آن در گرد و خاک ضیقی می کند. کابلی که در آن جنگسالاران و آدم کشان داخلی به غارتگران خارجی عشوه می فروشند و هزاران نفر از باشندگان این شهر کهن از گرسنگی در جست و جوی سبوس سرگردان اند تا به قول اعراب سد جوع نمایند. از یک جانب عده ای از مسؤلین دولت به کله راه می روند و از جانب دیگر صد ها متخصص و مشاور به این شهر سرازیر می شوند و با جیب های پر بر می گردند. لاکن مشکلات مردم نه تنها حل نمی گردد، بلکه روز به روز بیشتر می شود.

در بخش دوم این نوشته منابع آب و آلودگیهای آب کابل و راه علاج آنها مورد بحث قرار گرفته و در بخش سوم راههای حل مشکل کمبود آب کابل مورد مداقه قرار می گیرد.

 

2       ماخذ ها

1.2       منابع دری

 

(یک) :  میر غلام محمد غبار : "جغرافیای تاریخی افغانستان چاپ دوم، مرکز نشراتی میوند، پشاور، 1377 هـ ش.

(دو) :   احمد علی کهزاد : "بالاحصار کابل و پیش آمد های تاریخی" ، جلد اول و دوم، چاپ دوم، مرکز نشراتی میوند، پشاور، 1376 هـ ش.

 

2.2       منابع المانی

 

[1]       Roostai, A.H., Seiffe, E. (2002): Das Lebenselement „Wasser“ und seine Rolle beim Aufbau – Möglichkeiten einer wirtschaftlichen und nachhaltigen Nutzung der natürlichen Ressourcen. In: Hügel, M.N.W., Karimi, A.S., Roostai, A.H. [Hrsg.]: Wiederaufbau und nachhaltige Entwicklung Afghanistans. Arbeitsgruppe Wiederaufbau Afghanistans (AWA). Vortrags- und Workshopkurzfassungen der Konferenz „Nachhaltige Ansätze zum Wiederaufbau Afghanistans“, Dessau, März 2002, S. 26-31.

[2]       Köhler, F.G. (1962): Untersuchungen zum Problem der wasserwirtschaftlichen Raumstudie für aride und semiaride Gebiete mit besonderer Darstellung des Einzuggebietes des Kabul-Flusses in Afghanistan. Dissertation, T. H. Aachen.

[3]       Dietmar, R.G. (1976): Zur Geologie des Kabul-Beckens, Afghanistans. Dissertation, Sondernveröff. Geol. Inst. Univ. Köln.

[4]       Gebauer, M. & Hoelzgen, J. (2008): Luftverschmutzung am Hindukusch, Kabul erstickt an seinem Dreck. Spiegel Online, 07.04.2008.

[5]       Ehrhart, H.-G. & Kaestner, R. (2008): Afghanistan: Scheitern oder Strategiewechsel? Hamburger Informationen zur Friedensforschung und Sicherheitspolitik, Ausgabe 43. Institut für Friedensforschung und Sicherheitspolitik, Universität Hamburg.

 

 

پایان بخش اول


 

·                  [1] Frankfurter Allgemeiner Zeitung, 12.01.2008, S. 11: Öl oder Wasser

·                    [2]صفحه انترنیتی بی بی سی، بخش ایران، مؤرخ 9 اپریل 2008.

·                   صفحه انترنیتی بی بی سی، بخش افغانستان، مؤرخ 6 می 2007.  [3]

·                  [4]  این محیط های زیبای زیست که در چگونگی آب و تاب کابل نقش مثبت و مؤثر داشتند، در اثر بی توجهی اولیای امور همه از بین رفته اند و در آنجا ها قسماً آبادیها صورت گرفته است.

·                  صفحه انترنیتی بی بی سی، بخش افغانستان، مؤرخ 19 اپریل 2008.  [5]

·                   6 ناظر صفر ناظر امیر حبیب الله خان و وکیل گذر در محلۀ اندرابی بود. استاد محمد انور بسمل و استاد ابراهیم صفا پسران نامدار او بودند و نیز محمد اختر که توطئۀ قتل اعلیحضرت غازی امان الله خان را ریخت و بعد از محاکمه اعدام گردید، فرزند ناظر صفر بود. درین محاکمه اعلیحضرت خود، مستنطق بودند.

·                     تعداد عراده جات در سال 2008 در کابل به حدود یک ملیون رسیده که ماهانه 8000 عرادۀ دیگر به آن اضافه می گردد [4].[7]

·                  صفحه انترنیتی بی بی سی، بخش افغانستان، مؤرخ 3 می 2008.  [8]